۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

بهسود و چند دستاورد

بحران بهسود ختم نه بلکه تمدید شد. کوچی ها مثل همیشه سرفرازانه از بهسود برآمدند و ده ها خانه را ویران،هزاران نفر را مهاجر و تنی چند را هم راهی آن دنیا کردند. سوغاتی که هرساله برای روستا نشینان بهسود بیادگار می گذارند.
دو میلیون دلار سود خالص بهسود برای کوچی نما ها و حامیان اش برای امسال بود اما اگر چور و چپاول خانه های مردم را هم اضافه کنیم مقدار دگری هم به ان اضافه می شود. سود کمی نیست.
برای کوچی ها این پول و این پروژه حیثیت یک پروژه ای غیر انتفاعی را دارد به این معنی که آنها از این پول برای خرید سلاح های بهتر و جلب و جذب بهتر افراد در سالهای آتی کار خواهند گرفت و چه بسا که ازاین پول برای خرید واسکت های انتحاری و نفوذ در پولیس و امنیت برای کارا کردن بهتر عملیات های انتحاری و انفجارها.

و اما برای روستا نشینان بهسود این یک معامله ای مطلقن مضر بود. آنها خانه های شان را، کشت و زراعت شان را،عزیزان شان را و بالاخره روحیه شان را از دست داده اند ویک بار دگر خواطره بیداد عبدالرحمن را زنده کرد و بار دگر به بی پناهی مطلق اعتراف کردند. آوارگی خواب های کودکان شان را پریشان کرد و درشرایط مطلقن امن منطقه ای شان بدون حضور رسمی طالب، حضور طالب را با گوشت و پوست شان لمس کردند و دود، باروت و مظالم وحشیانه ای ددمنشان را درهزاره ای سوم میلادی تجربه کردند.

اما برای هزاره ها نیز این یک معامله سراسر زیان ده بود. رهبران درباری آنها مشروعیت شان را در سایه ای حوادث بهسود برای مدت نامعلومی دگر تمدید کردند. باردگر سرنوشت آنان بدست عده ای خود آگاه و ناخودآگاه معامله شد. آنها بازهم در گیرودار نبردهای قومی باختند. صدای عبدالرحمن، کشتار یکصد سال قبل، حادثه افشار را این بار در بهسود حس کردند و احساس کردند که بازهم مثل گذشته ها یکبار دگر در این قمار سیاست بازنده ای واقعی بودند. شتر و شترچران با چوب و چماق سابق نه بلکه این بار با تفنگ و توپ و سلاحهای ثقیل، موترهای لوکس و.... در مقابل شان قرار گرفت و بازهم مثل همیشه در سایه فرامین همایونی پیروز از میدان برآمد.
هزاره به وضوح تکرار تاریخ را به نظاره نشستند و معامله ای سرنوشت این پدیده محکوم و همیشه دامنگیر هزاره ها بازهم کار خود را کرد.

خلای رهبری سالم و نبود استراتژی بخردانه مدیریت هزاره ها بیش از پیش آشکار شد. آنها بیش از پیش فقدان یک رهبر کار آمد را در مواقع چرخشی این چنینی حس کردند. جوانان هزاره بیش از پیش خود را سرخورده احساس کردند، چه اینکه این سرخوردگی ها با فحش و دشنام به کوچی و اربابان شان در رسانه ها، وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک مشهود بود. رهبری سالم و کارآمد به عنوان یکی از نیاز های استراتژیک خود را برجسته ساخت. جوانان متوجه این موضوع شدند که باید راهی برای انتقال رهبری از صنف موجود سنجیده شود ورنه دامنه بحرانهای اجتماعی و سیاسی هزاره ها خیلی وسعت خواهد یافت.

انترنت به عنوان قدرت برتر، بخوبی تاثیرگذاری خود را نشان داد. جوانان بخوبی از ابزار انترنت و رسانه استفاده کردند و به عنوان یک اهرم فشار استفاده کردند. طوریکه بسیاری از موسسات بین المللی مانند سفارت امریکا واکنش نشانداد. و چیزی دگری که برجسته شد، وجود تعداد زیاد کاربران انترنیتی مردم ما بود. مردمی که برعکس کوچی و همکاران نکتایی پوش اش بر سلاح های نوین مانند انترنت باور دارد و از آن به عنوان یک سلاح مدنی استفاده می کنند، نه اینکه بروند و خانه های مردم را نشانه بروند. ما باید به این شعور تعظیم کنیم و ایمان داشته باشیم.

درکل باید پذیرفت که هزارهها همانطور که در گزارش سازمان عفو بین الملل آمده است هنوز هم آسیب پذیر ترین قشر افغانستان است و تاوان سنگینی را برای خلع سلاح خود پرداخت می کنند. آنان بیش از هرزمانی نیاز به حمایت جامعه جهانی و بیداری نسل خود دارد.
تعلیم و تربیه و آگاهی مردم هنوز هم به عنوان یک اصل در آگاهی مردم نقش دارد ولی برای بقا در افغانستان باید جنگید و از زور کار گرفت. افغانستان کشوریست که تمام معادلات آن با زور شکل گرفته و بازور بقا یافته است. پروسه بن را قدرتمندان و بازیگران جنگ بنیان نهادند و طالبان با استفاده از زور دولت را مجبور به مصالحه می کند. جامعه جهانی هم در مقابل قدرتمندان محل سر خم می کند و انقطاف پذیراست.
و مهم از همه برای پیروزی در بهسود باید از همه امکانات باید استفاده کرد تا تمامی فرامین ظالمانه ای عبدالرحمن لغو گردد. هرنوع موافقه و مصالحه ای که غیر از این باشد به مردم محل کمک نخواهد کرد و به مشکلات آنها خواهد افزود. همه باید در جهت بدست آوردن چنین مامول تلاش کنند. همه و همه

۵ نظر:

داوود زمانی گفت...

دوست عزیز
تحلیل خوبی از قضایای بهسود نموده اید ولی در مورد رهبران باید بگویم که کمی بی انصافی می کنید.این رهبران دلسوز به مردم هستند.

hamidullah گفت...

these leaders are not going to work for Hazarah People.Lest's finish there ruling on our people

زهره گفت...

آقای پویش وبلاگ من را که بخواطر داری. از ما هم سری بزن.ضرر نمی کنی.

شیر محمد حیدری (میر افغان) گفت...

سلام وعرض ارادت

صبح امروز خدمت رسیده بودم ومطلب زیبایتان را به خوانش گرفتم.

امید وارم حمله به ناهور شایعه بیش نباشد.

mallistani گفت...

با عرض سلام و ادب خدمت دوستان خواننده و آقایی پویش عزیز.
آنچه مطلب است به نظر من همان اشتباه کوچی هاست مگر نه؟
مردم فقیر و جاهل همیشه قربانی اصلی سیاست بازی هاست.
آنچه باید مردم کوچی توجه داشته باشد،نسل سوم مردم هزاره باشد.
مردم یکه تا هنوز در عصر معاصر زندگی وحشیانه دارند، تا هنوز چیزی زیر نام انسانیت و سهولت نشنیده باشد،خیل شاید سخت باشد که آنهارا انسان شمرد یا نه دوستان خواننده؟
شاید خیل ناعادلانه نباشد که بگویم خداوند(ج) هم از خلق کردن این مردم به سر آمده باشد.
بااحترام
مخلص شما: شاه حسین اشرفی مالستانی هزاره(مالوف)
اگر خواستید یک نظر به mallistani.blogspot .com هم یک دید داشته باشید.
وقت خوش