۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

تجربه ام از فیس بوک

خسته ام.دوساعتی میشه که از صنف برگشته ام.فیس بوک را بازکردم.چیز جدید تر نیافتم.نمی دانم چرا هیچکس در فیس بوک به چیزهای جدی نمی پردازد.چند لینک و چند عکس نو پست شده بود.جالب است بدانید،در لینک که مربوط به خبر افشای زندان امریکایی ها در افغانستان بود،یک کامنت هم گذاشته نشده بود ولی در چندتا پست دگه که مربوط عکس و بعضی چیزهای دگه بود ده تا دوازده تا کامنت گذاشته شده بود.
چیزی جالب دگه ای که متوجه می شوی تعداد زیاد کامنت ها در پست دختران فیس بوکی نوشته می شود.کمتر کسی پیدا می شود که در پست دختران کامنت نماند.نمی دانم دلیلش چیست؟ شاید دیوارهای سنت و مذهب باعث شده که هر وقت کمی فرصت ارتباط مساعد شود ما مردان بی درنگ پیش قدم می شویم.حال آنکه درشبکه های اجتماعی مثل فیس بوک رابطه ها خیلی کمتر جنبه واقعی دارد.
جنبه ای دگری که می شود به آن پرداخت، پرداختن به قوم و تبار است.خیلی ها کوشش می کند که از قوم و ایل خودش در فیس بوک زیاد تر تبلیغ کنند و گاه هم دست به مبالغه بزنند.
کسانی دگری هم هستند که از فیس بوک به عنوان نشر افکار خود استفاده کنند ولی این افراد درحد انگشت های دست است.لازم است که ذکر کنم این مشاهدات و برداشت من به عنوان کسی که ازفیس بوک استفاده می کنم ،ولی فیس بوک در دگر بخشهای دنیا در تمام بخش ها مورد استفاده زیاد است.
بهرحال هرچه باشد فیس بوک روزنه ای جدید برای یافتن دوستان درسرتاسر دنیا است و پیوند افغان ها را در دنیا مساعد می سازد و خالی از فایده نیست.میشه استفاده موثر از آن کرد و با دوستان و فامیل ارتباط برقرار نمود و این حداقل استفاده از این شبکه عظیم اجتماعی است.

هیچ نظری موجود نیست: