۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

عوامل سیلابها و استراتیژیهای پیشگیری از وقوع آن


"سنگ ده پای لنگه" ضرب المثل هزاره گی است که در بین مردم دهان به دهان میشود. افغانستان این سالها هم مصداق این ضرب المثل افغانی است.افغانستان از دید جامعه بین اللمل و رسانه ها به کشور جنگ زده، فقیر، میزبان تروریستهای بین المللی و... معروف است. در کنار اینها حوادث طبیعی هم هرازگاهی به زمین مزروعی، خانه و جان انسانهای این وطن جاری شده و خسارات جبران ناپذیری را وارد میکنند.سیلابهای اخیر بخوبی این مهم را آشکار نمود. درنتیجه این سیلابها تعداد زیادی از هموطنان ما کشته، زخمی و بی خانمان شدند.

هر حادثه  طبیعی ایکه در افغانستان رخ میدهد، طبیعتا اداره ملی مبارزه با حوادث  اولین ارگان دولتی است که انگشت انتقاد بسوی آن نشانه میرود. واکنش این اداره هم معمولا قابل پیشگویی و در نوع خود جالب است. معمولا آنها زمانی مصاحبه میکنند که عملیات امداد رسانی را شروع کرده باشند. تعداد کمپل، غذا وغیره وسایل اولیه توزیع شده و مسئولین این اداره طبق روال همیشگی خواهان کمکهای جهانی میشوند و میگویند که بودجه این اداره برای حوادث این چنینی کافی نیست. بعد از مدتی همه چیز روال عادی را بخود میگیرد و نهادهای مدنی، رسانه ها و... همه، حادثه زدگان را فراموش میکنند. و اما برخورد دگران با اینگونه حوادث متفاوت است. بعد از هر حادثهء مشابه در کشورهای دگر، آنها بدنبال ریشه ها و عوامل حادثه میروند، آنها را شناسایی نموده و احیانا راه حلهای ممکن را جستجو نموده و درجهت از بین بردن آن گام میبرند.

ممکن است درنگاه اول خیلیها به این نظر باشند که حوادث طبیعی غیر قابل مهار اند و تنها کاریکه ما میتوانیم در قبال آن انجام دهیم، همان کمکهای انساندوستانه نهادهای مسئول و مردم است. درحالیکه اگر به تجارب  کشورهای آسیب پذیر درمقابل حوادث طبیعی مراجعه شود، درخواهیم یافت که این حوادث تا حدود زیاد قابل پیشگیری اند و با کمک باشندگان محل آسیب دیده، دولت و نهادهای همسو میتوان آسیبهای ناشی از حوادث طبیعی را جلوگیری، کنترل و یا حداقل کاهش دهیم. بطور مثال جاپان کشوریست که زلزله، سونامی، تایفون و دگر حوادث طبیعی بطور عادی در آن رخ میدهد. بنگله دیش، کشوری در کنار اقیانوس هند است و بارانهای مونسونی سیلهای ویرانگر را بر آن کشور تحمیل میکند. هند و نیپال کشورهایی دگری اند که به ترتیب با سیل، لغزش زمین و یخ و سیلابها دست و پنجه نرم میکنند. هریک از این کشورها با توجه به منابع دست داشته و تکنولوژی خود سعی در کنترل حوادث نموده اند و تاحدود زیادی موفق بوده اند. بطور مثال ساختمانهای جاپان به زلزله ء"هشت درجه در مقیاس ریشتر"مقاوم اند. هند، نیپال و دگر کشورها با تکنولوژی "Bio Engineering" و یا پوشش گیاهی به مقابله سیلابها رفته اند و تاحدود زیاد موفق بوده اند.
در افغانستان نیزعوامل سیلابها و لغزش زمین کم و بیش شبیه هند و نیپال است. افغانستان داغ  بیش از سی سال ناآرامی، جنگ و ویرانی را در پیشانی دارد. طبیعی است که این عوامل روی منابع طبیعی هم سایه افگنده است. به نظر من عوامل ذیل در کنار عوامل طبیعی در جاری شدن سیلابهای چندسال اخیر دخیل اند:
1-    چرای بیش از حد کوهستانها
2-    قطع و نابودی درختان و جنگلات
3-    جمع آوری بته ها و درختچها بمنطور سوخت
4-    کشت للمی گندم و دگر غله جات
5-    عدم توجه مردم و ارگانهای دولتی در بازسازی و توسعه پوشش گیاهی
سیلاب از سرچشمه کنترل میشود. زمانیکه اولین قطره باران به زمین برهنه برخورد میکند، مقداری از خاک را به اطراف پخش میکند و با یکجا شدن این قطرات سیل ویرانگر بوجود می آید و از کوهساران و دشت و دمن بسوی مزارع ما فوران میکند و هرچیز وهرکسی در مسیر آن قرار بگیرد، نابود میکند. درمقابل اگر این زمین پوشش گیاهی داشته باشد، ریشه های گیاهان آنرا حفظ کرده و در نیتجه از وقوع سیلابها جلوگیری میکند.

مشاهدات من در ساحات ایکه موسسات در بامیان روی "مدیریت آبریزه ها" یا بقول خودشان "Watershed " کار میکنند، این مهم را ثابت میسازد. بعد از تراس بندی ساحه ای از دره آهنگران در مرکز بامیان بقول مردم آن منطقه سیلابها و حتی برف کوچها تاحدود زیادی کنترل شده است. مسئولین محلی Helvetas موسسه سویسی که در ولسوالی کهمرد و سیغان فعالیت دارد نیز میگوید که بعد از تراس بندی و کشت گیاهان بومی چندین منطقه در این ولسوالیها، شاهد کاهش چشمگیر سیلابها در این مناطق بودیم.

تجربه موسسات در بامیان، تخار و بدخشان میتواند در ساحات دگر کشور نیز استفاده شود.همکاری و همیاری وزارتهای زراعت و آبیاری، اداره ملی مبارزه با حوادث، اداره ملی حفاظت از محیط زیست و مردم منطقه میتواند در جلوگیری از رخدادهای مشابه در سالهای آینده مفید و موثر باشد. مسئولین این نهادها باید در استراتیژی خود تغییرات آورده وعلاج حادثه را قبل از وقوع آن جستجو کنند.  با تهیه یک استراتیژی مدون، تشخیص ساحات سیلاب خیز با توجه به خصوصیات توپوگرافیکی منطقه، پلانهای تراس بندی، ترینچ سازی و کشت زرع درختان و نباتات منطبق به خصوصیات آن  منطقه به مبارزه با حوادث بروند نه اینکه به توزیع کمپل و غذا بعد از جاری شدن سیلابها بسنده کنند.این ارگانها در همکاری با مردم و با تلاش هماهنگ میتوانند با غرس درختان در ولایت فاریاب و بادغیس و کشت نباتات بومی و کوهی منطقه پوشش گیاهی را وسعت داده و از وقوع سیلابها تاحدود زیادی جلوگیری کنند.

هیچ نظری موجود نیست: