۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

تنش های واگیردار در خاورمیانه و شاخ افریقا

شاید زین العابدین بن علی رییس جمهور برکنار شده ی تونس فکر هم نمیکرد، روزی اینگونه کشورش را ترک کند. خودسوزی یک سبزی فروش کافی بود تا  بغض مردم تونس بترکد، عقده های سی ساله خود را با حضور در سرکها بریزد و بن علی و همسر قدرتمندش لیلا طرابلسی رابه عربستان بفرستد.مردم تونس با سرنگونی یک دکتاتور جاده صاف کن قیام عمومی درکشورهای عربی گردید. تونس در شمال افریقا واقع است و حدود 10.5 میلیون نفوس دارد و با  14 درصد نرخ بیکاری از جمله ممالک فقیر عربی محسوب میشود.

درست چند روز بعد از فرار بن علی نا آرامیها در مصر هم شدت گرفت و تظاهرات در شهرهای مختلف مصر تا اکنون ادامه دارد. تظاهرات کنندگان مصری در مصاحبه با بی بی سی گفتند که تاسرنگونی کامل رژیم حسنی مبارک به تظاهرات ادامه خواهد داد. هرچند دولت مصر هرگونه تظاهرات را ممنوع اعلان نمود و بیشتر از هزار نفر را دستگیر کرد. به نظر میرسد سیاست مشت آهنین مبارک هم راه بجای نخواهد برد. این بار اخوان المسلمین هم سکوت کرده است تابهانه بدست رژیم ندهد. از سوی دگر محمد البرادعی برنده جایزه صلح نوبل و رییس سابق آژانس اتمی نیز همبستگی خود را با تظاهرکنندگان اعلان کرد و درضمن به مبارک رییس جمهوری مصر توصیه کرد که زور کارایی ندارد و باید از قدرت کنار رود. او به خبرنگاران درمیدان هوایی وین گفت که زمان تغییر فرا رسیده است و دولتمردان نباید در مقابل خواست مردم باایستند. او علاوه کرد که حاضر است درصورت کنار رفتن رییس جمهوری فعلی دولت انتقالی را شکل بدهد.

یمن هم امروز شاهد تظاهرات گسترده مردمی بود. صنعا پایتخت و شهرهای بزرگ یمن مملو از جمعیت بود. علی عبدالله الصالح نیز مانند بن علی سی سال بر یمن حکومت کرده است و درسایه همین حاکم 48 درصد مردم یمن زیر خط فقر زندگی میکند. از طرف دگر در جنوب القاعده قوت گرفته و درشمال هم شیعیان دست به شورش زده اند. باید دید آیا روزها آینده مبارک و الصالح هم متواری خواهد گردید یا بازهم مثل گذشته امریکا به کمک آنها خواهد آمد، هرچند باراک اوباما در نطق سالانه اش گفت که از دموکراسی و حاکمیت قانون در هرجا حمایت میکند. ببینیم قیام مردم مصر و یمن مظهر دموکراسی خواهد بود یانه؟

هرچه باشد خاورمیانه و شمال افریقا آبستن تحول بزرگ است. این کشورها بالاترین میزان نفوس جوانان را دارد و همین در شکل دهی شورش ها موثر است. هماهنگی ها و مدیریت تظاهرات ها اکثرا توسط "فیسبوک" و " تویتر" بین تظاهرکنندگان صورت میگیرد. سرخوردگی جهان عرب در رابطه با قضیه فلسطین و رسوایی رهبران حکومت خودگردان فلسطین نسل جوان عرب امروزی را به سرحد انفجار رسانده است. فقط جرقه یی نیاز بود تا این نسل را بیدار کند و به فوران بیاورد.

باید دید که سرنوشت مصر و یمن چه خواهد شد؟ و آیا این تظاهرات ها به اردن، سوریه، عربستان سعودی، لیبی،الجزایر و دگر کشورهای عرب هم سرایت خواهد کرد یانه؟ بدون تردید سرنوشت تمام این کشورها در قاهره تعیین خواهد شد. اگر دولت حسنی مبارک سقوط کند، بدون تردید ملک عبدالله پادشاه اردن، ملک عبدالله پادشاه عربستان، عبدالعزیز بوتفلیقه، معمر قذافی و دگر سران خودکامه کشورهای عربی جایگاه خود را تضعیف شده میبنند. شاید با سرنگونی مبارک سرنگونی دگر رژیمهای خاورمیانه و عربی نیز کم-کم نزدیک شود و آنوقت تحول عمیق و بنیادی در جهان عرب صورت خواهد گرفت. یاشاید هم  امریکایی ها مثل همیشه مانع سقوط رژیمهای مبارک و عربستان سعودی شود، زیرا در آنصورت به منافع امریکا لطمه جدی وارد خواهد شد. بدون شک روزهای آینده برای عرب ها سرنوشت سازخواهدبود.

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

بن بست در مذاکرات افتتاح مجلس نمایندگان...

گویا سریال کشمکش ها برسر نتایج انتخابات مجلس نمایندگان تمامی ندارد.کابل این روزها التهابی ترین روزهایش را تجربه میکند. شهر از جریان زندگی عادی اش خارج شده است. به قول شاهدان عینی در گوشه- گوشه ی شهر پولیس و نیروهای ویژه دیده میشود.پس از کمسیون شکایات انتخاباتی و دادگاه ویژه این باراما، این ارگ ریاست جمهوری است که به درمورد انتخاب مردم تصمیم میگیرد. قرار بود مجلس نمایندگان افغانستان سوم دلو بصورت رسمی با حضور رییس جمهور افتتاح گردد ولی اینطور نشد. ظاهراً این مشکل حالا-حالاها زمان زیادی می طلبد
(بی بی سی). چند روز پیش اعلان شد که رییس جمهور افتتاح رسمی پارلمان را به یکماه بعد موکول کرده است ولی این خبر به مذاق نمایندگان مردم خوش نیامد و یونس قانونی اعلان کرد که آنان بدون رییس جمهور هم میتوانند مجلس را بازگشایی کنند. نمایندگان برنده در صحبت با رسانه ها افتتاح دور جدید مجلس را نه از صلاحیت ها بلکه از وظایف رییس جمهور خواندند. همزمان با آن داکتر عبدالله نیز تاخیر در بازگشایی مجلس غیر قانونی دانست.

نمایندگان جدید مجلس گره کور این مشکل را در ارگ ریاست جمهوری یافته و در دو روز گذشته عده ای از نمایندگان به ارگ رفته و با رییس جمهور دیدار کرده اند. موازی با آن با تعدادی از نمایندگان دیپلماتیک کشورهای خارجی ذیدخل در مسئله افغانستان و نماینده ی سازمان ملل متحد نیز دیدار کرده اند. در مذاکرات امروز و دیروز هنوز به راه حلی که همه طرف های ذیدخل در قضیه را راضی سازد، نرسیده اند. از یکطرف نمایندگان مشروعیت و قانونیت دادگاه ویژه را زیر سوال میبرند و از طرف دگر رییس جمهور هم به عدم حضور در بازگشایی خانه ملت اصرار دارد و آقای کرزی حضور خود را منوط به پذیرش تصمیم دادگاه ویژه از سوی نمایندگان نموده است، امری که پذیرش آن از سوی نمایندگا منتخب غیرقابل پذیرش است...

داستان انتخابات افغانستان و مشکلات ناشی از آن مرا به یاد داستان از اکرم عثمان" وقتی که نیها گل میکنند" می اندازد. در این داستان کاکه اکبر شخصیت داستان اکرم عثمان آهنگری جوانمرد کوچه ی دلاوران است. او در دلاوری و شهامت زبانزد خاص و عام محله است و در یک حادثه با پسر حاکم آشنا میشود و پسر حاکم میفهمد که کاکه سراش به تنش می ارزد و وقتی پسرحاکم جای پدرش حاکم دیار میشود، کاکه اکبر را برای کشتن دشمن اش میفرستد و کاکه بعد از سالها با سر دشمن حاکم بر میگردد. وقتی پسر حاکم مطمئن میشود که دگر به کاکه نیاز ندارد، کاکه توسط مردان حاکم در مسیر خانه اش کشته میشود. سرنوشت مردم افغانستان هم سرنوشت کاکه اکبر است. حاکمان در طول تاریخ افغانستان از مردم افغانستان مایه گذاشته اند و این مردم بوده اند که تاوان حاکمان را پرداخته اند وهم این مردم بوده اند که بیشترین ضربه را از حاکمان خود خورده اند. انتخابات اخیر یکی از نمونه های آن است.

الاغ ها هم برای بثمر رسیدن انتخابات همت به خرج دادند
مردم افغانستان بقول رسانه ها زیر باران گلوله و خون و آتش به استقبال انتخابات رفتند. این چیزی بود که حاکمان از مردم خواسته بود. به آنها گفته شده بود تا نمایندگان شانرا انتخاب کنند. سه تا انتخابات برگزار شده بود و هرسه خالی از نقص نبود. زمزمه های تقلب در همه ادوار شنیده میشد و حتی در دوره ای اخیر به ابطال انتخابات انجامید ولی انتخابات باطل نشد و باکنار رفتن داکتر عبدالله از نامزدی، آقای کرزی با 48 و چند صدم درصد رییس جمهور افغانستان گردید. مردم افغانستان در انتخابات دوم مجلس نمایندگان با علاقه یکبار دگر بمیدان آمدند و تهدیدها را بجان خریدند ولی نتیجه چیزی نبود که آنان انتظار داشتند. به نظر میرسد سرنوشت انتخابات این بار نیز در ارگ باید تعیین شود. نمایندگان منتخب چاره ای ندارند مگر اینکه از فلترهای بعضی مقامات عبور کنند. درواقع این انتخابات نیست که تعیین میکند کی باید نماینده ملت باشد، این تعاملات ارگ و مجالس خصوصی بزرگان است تا نماینده پارلمان را تعیین کند. بیخود نیست که میگویند اگر زیرساختهای یک ایده درجامعهی نهادینه نشده باشد هرروش جدید مردمداری ولو مدرن به آله فساد در آن جامعه تبدیل میشود. انتخابات ما هم پیش از اینکه وسیلهی برای تببین خواست مردم باشد، وسیله ایست برای جنجال و کشمکش در جامعه. در این فضا بهتر اینست که انتخابات برگزار نگردد و به سران قبیله اجازه داده شود تا درمورد انتخاب نمایندگان ملت فیصله کنند تا هم جان مردم و پولیس در خطر نیافتد و هم این همه بودجه و وقت مردم به هدر نرود.


۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

بیاموزیم گفتگوی سازنده را...

از تظاهرات های کابل یاد کرده بودم و از نجیب کابلی. از خشم مردم کابل برعلیه اقدام اخیر ایرانیها و نیز اظهارات فداحسین مالکی. انتظار نداشتم با این همه واکنش تند روبرو شوم. با فحش، دشنام و... معذرت میخواهم که نتوانستم بعضی نظرهای شما را نشر کنم. خوب شاید میگویید آزادی بیان را نقص کردم. هرچیز حد و حدودی دارد. نمیشود هرچیزی را نشر کرد، اصلا اینجا جای این حرفها نیست. نظرهای مخالف و حتی نصیحت گونه ی شما نشر میشود ولی نه هتاکی و نه...

میخواستم با نظر دهنده تماس بگیرم و حرف بزنم ولی ناشناس بود و دو سه تای شان هم که ایمیل غلط نوشته کرده بودند. نمیدانم ما چرا این عادات کوچه بازاری خود را در انترنت هم آوردیم. در وبلاگها. در فیسبوک و دگر شبکه های اجتماعی. چرا نمیتوانیم گفتمان سالم داشته باشیم؟ چرا به زور فحش و دشنام سعی داریم حرف خود را به کرسی بنشانیم؟

برادر! چرا فکر میکنی من با نجیب کابلی همکاسه ام. من آبم هم با نجیب کابلی از یک جوی نمی رود. به همان اندازه با روشهای نجیب کابلی مخالف ام که با اظهارات سفیر ایران. من نمیتوانم بگویم چرا مردم تظاهرات میکنند. به اساس قانون اساسی مردم حق تظاهرات دارند، پس تظاهرات میکنند. ولی به نظر من درست نیست که سفیریک کشورخارجی خواهان دستگیری تظاهر کنندگان شود. روی حرف من طرف آقای مالکی بود و دولت مردان کشورم.مگر ایرانیها خواهان لغو قانون "کاپیتو لاسیون" در کشورشان نشدند؟ پس ما هم حق داریم در مورد بیگانگان و حوزه ی اختیارات آنها نظر خود را ابراز کنیم. به کاپیتولاسیون آنهم از نوع دگرش در کشور خود نه بگوییم. من بقول شما، با "وسوسه شدگان غربی" کاری ندارم. من نگفتم که آنها کاری خوب کردند و یا بد. فقط نفس خبر را نقل کردم.

شما ییکه حامی دو آتشه ی ایران هستید و به تظاهر کنندگان  نمیدانم فحش.... میدهید باید بدانید که سهم نجیب کابلی و سفیر ایران در قضیه یک چیز است و هردو در راستای بدبینی افگار عمومی نسبت به همسایه غربی همسان عمل میکنند. شاید خبرها را دنبال میکنید که افکار عمومی چقدر بر علیه این اظهارات واکنش نشان میدهد.من درکل چند پاراگراف درمورد نوشتم میخواستم اظهارات غیر دیپلماتیک سفیر را برجسته سازم همین. شما غیر از دشنام هم میتوانستید حرف های خود را بزنید، مثل اینکه یکی از خوانندگان نوشته است. من پشتیبان خفه کردن صدای دگران نیستم و ظرفیت این را دارم که نظرهای مخالف ام را نشر کنم ولی بازهم معیارهای وجود دارد که به اساس آن تصمیم به نشریک نظرمیگیرم.

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

کابل تهران نیست

جنجال منع صادرات تیل هنوز هم ادامه دارد. چهارمین تظاهرات هم به همت نجیب الله کابلی چهره معروف ضد ایران و نیز مردمیکه از گرانی تیل آسیب دیده اند برگزارشد. تظاهر کنندگان این بار اما، پا را فراتر گذاشتند و عکسهای رهبران ایران را آتش زدند و روی تابلوی سفارت ایران نیز رنگ پاشیدند. این رفتار به مذاق سفیر ایران خوش نیامد و آقای مالکی خواستار مجازات عاملین و مظاهره کنندگان شد.

اما یک مقام دولت افغانستان درخواست فدا حسین مالکی را غیر از آنچه آنها توقع داشتند، پاسخ گفت. رفیع فردوس، مشاور مرکز رسانه های حکومت افغانستان به بی بی سی گفت آزادی بیان و حق اعتراض در قانون اساسی این کشور تسجیل شده و حکومت قصد ندارد علیه این قانون عمل کند. آقای فردوس گفت: "کابل تهران نیست. بر بنیاد آزادی بیان که در قانون اساسی ما تضمین شده هر کس حق دارد در هر موردی که می خواهد معترض باشد و نظر خود را ابراز کند."

مردم نیز از دولت توقع جز این ندارد. تظاهرات حق مردم است و اما بهتر است مسالمت امیز باشد.افغانستان با این همه مشکلات چگونه باید برخورد کند؟ محدود بودن به خشکه، همسایه های قدرتمند و بعضا اتمی، افراط گرایی، مشکل داخلی و... هزاران مشکل دگر!!! یک روز پاکستان راه را می بندد و روزی دگر ایران. یک همسایه هجوم نظامی میکند و دگری ازآب گل آلود ماهی خودش را میگیرد. یکی طالب میفرستد و یکی هم سلاح. افغانستان دارای همسایه های خاص است. پاکستان، هند، چین همه مجهز به سلاح اتمی و ایرانی که در تلاش به دستیابی به سلاح اتمی است. هند و چین از بزرگترین قدرتهای قرن بیست و یکم خواهد بود. حالا اگر امریکا را هم به آن اضافه کنیم متوجه خواهیم شد که چه فورمول پیچیده ای نیاز است تا به این همه تضاد منافع طوری برخورد شود تا ضرر منافع ملی ما به حداقل برسد. در زمانه ای که بکسهای پول از هرجا به ارگ و دگر نقاط سرازیر میشود، حفظ منافع ملی کار سترگی خواهد بود.

اما ایرانیها با چند بکس پول فکر کرده اند تمامی دولتمردان را خریده اند و هرکاری که دلشان خواست میکنند. درخواست غیرمنطقی سفیر ایران از منظر هیچ دیپلمات و حتی شخص عاقلی قابل توجیه نیست. یا شاید آنها فکر کرده اند افغانستان استان ضمیمه ی ایران است و دولت افغانستان هم دولت محلی آنها. نرمش در قبال برخورد همسایه ها جواب درستی نداده است. پاکستانیها از نرمش افغانستان در رابطه به آنها سو استفاده میکنند. سفر اخیر اعضای شورای صلح به پاکستان و توافق با آنها بخوبی موید این نکته است. بر دولتمردان است تا منافع ملی را فدای منافع شخصی شان نکنند و در راستای منافع افغانستان از هیچ چیزی گذشت نکنند.

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

جدال دنباله دار ایرانیها و خانواده ی محسنی

هفته گذشته تلویزیون طلوع  فیلم اجساد افغانهای مهاجر را نشانداد که در منطقه ی مرزی کشته شده بودند و سربازان ایرانی بدون اعتنا و با حالت تمسخر آمیز از روی اجساد عبور میکردند. دولت افغانستان اعلان کرد که درمورد تحقیق خواهد کرد و سفیر ایران هم سراسیمه کنفرانس مطبوعاتی تشکیل داد و جمع از نمایندگان رسانه های همسو را دعوت کرد و فیلم پخش شده را دروغ و ساختگی خواند.

افغانهای مهاجر ساکن ایران دلِ خوش از جمهوری اسلامی ندارند و همواره مورد برخوردهای خشن و غیر بشری دولت ایران قرار گرفته اند. مواردی بوده است که ایرانیها دذدی، شرارت و بی بند وباری را به افغان ها نسبت داده است ، درحالیکه بعدا ثابت شده است که آن موارد کار افغانها نبوده است. درگدشته نمونه های زیادی وجود داشته که افغانها مورد بی مهری مقامات پولیس و دولت ایران قرار گرفته ولی معمولا از دید رسانه ها پنهان مانده است. بعد از روی کارآمدن حکومت جدید درافغانستان رسانه های خصوصی هرازگاهی گزارشهای تکاندهنده ی را از تعدی به حقوق مهاجرین در ایران گزارش میکنند. تلویزیون طلوع در راس آن قرار دارد.

اما شرکت موبی گروپ که توسط سعد محسنی و خواهرش بنیانگزاری شد امروز کم-کم به یک غول رسانه ای تبدیل میشود. این شرکت با رادیوی آرمان شروع بکار کرد و حال تلویزیون طلوع، طلوع نیوز، تلویزیون لمر، کابورا پرودکشن و تلویزیون فارسی یک را که از دوبی پخش میشود، نیز به رادیوی آرمان اضافه کرده است. تلویزیون فارسی یک، سریالها و فیلمهای خارجی را برای ایرانیها دوبله کرده و پخش میکند.این تلویزیون مورد استقبال بی بدیل ایرانیها قرار گرفته طوریکه منتقدین صدا و سیما، تلویزیون دولتی ایران، معتقدند که فارسی یک با تمام محدودیت ها گوی سبقت را از تلویزیون دولتی ایران ربوده و به پربیننده ترین تلویزیون در ایران تبدیل شده است.
سعد محسنی سه روز پیش در مصاحبه با سایت اماراتی  National Conversation   خبر از آغاز بکار پنج شبکه جدید از دبی در  هجده ماه آینده خبرداد. محسنی که به "روبرت مرداخ" افغانستان مشهورشده حال میخواهد امپراطوری رسانه ای اش را از این هم وسعت دهد و خاورمیانه و کل آسیای جنوبی را پوشش دهد. بدون شک یکی از اهداف شبکه های جدید مخاطب ایرانی است. شاید همانطور که پیش بینی میشد بعد از فارسی یک اینبار فارسی دو با موضوع سیاسی آغاز بکار کند و خواب دولتمردان ایرانی را بیش از پیش آشفته سازد.

پخش اخبار مربوط به مهاجرین و فعالیت های تلویزیون فارسی یک و درکل شبکه رسانه ای موبی گروب از اثرات این گزارش ها در امان نمانده است. چندی پیش ارتش سایبری جمهوری اسلامی به ویبسایت طلوع نیوز، رادیوی آرمان و تلویزیون لمر حمله کردند و این سایت ها را برای مدتی هک کردند.گفته میشود در داخل افغانستان رسانه های نزدیک به دولت ایران وجود دارند که سعی دارند وجهه ی این تلویزیون را نزد افغانها تضعیف کنند. به نظر میرسد تقابل محسنی و دولت ایران از این هم فراتر خواهد رفت.
این تصویر روی سایت های هک شده گروه رسانه های محسنی قرار گرفته بود

برای مهاجر افغان و افغانستانی ها جدال موبی گروپ و دولت ایران اما، از آنجا مورد توجه قرار میگیرد که رخدادهای مربوط به مهاجرین توسط تلویزیون طلوع دنبال میشود. یک مهاجر افغانستانی که حامیان چندانی ندارد، امیدوار است با پخش چنین گزارش ها دولت ایران تحت فشار قرار گیرد و بار اندوه اش کمی سبک تر شود. صدایش در دنیا بپیچد و دولت مردان اش بفهمند بر او چه میگذرد. تا دولتمردانش بداند که در مرز چگونه شرحه-شرحه شده است، تا دولتمردانش اش بفهمند در سفید سنگ و اردوگاه تله سیاه چه مظالم که  بر او نرفته است. تا طرفداران حقوق بشر بفهمند که مهاجر افغان از هیچ حقوق انسانی اش در ایران مستفید نمیشود. 

برای یک مهاجر و کسیکه همدرد مهاجر است و با او غمشریکی میکند این مهم نیست که محسنی چه زد و بند با رابرت مرداخ دارد و در پس این رخدادها چه چیزی نهفته است. برای او مهم نیست چقدر از سهام شرکت موبی گروپ مربوط به مرداخ یهودی تبار است. و این هم مهم نیست چه باعث میشود دولت ایران رویاروی خانواده محسنی قرار گیرد و چند تلویزیون را برای خنثی سازی اخبار طلوع بسیج میکند. برای او زنده ماندن مهم است و با آبرو زندگی کردن هرچند از آنهم اندکی را صاحب است به خصوص بعد از قانون خصوصی کردن یارانه ها. او به رویارویی  محسنی و ایرانیها بی توجه است و اساسا نمیخواهد بفهمد چه پلان سیاسی پشت پرده باعث میشود آنها باهم سرشاخ شوند... او فقط میخواهد کسانی باشند تا صدای سی ساله اش را بلند کنند و به دنیا و دولت اش برسانند همین.

۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

انتقال مسئولیت به افغانها و نقطه ی شروع

قرار است اولین مرحله واگذاری مسئولیتهای امنیتی به نیروهای افغان از ولایات بامیان،پنجشیر و پروان آغاز گردد. به گزارش بامیان پرس  وبلاگ کبیرتابش، این مطلب را داکتر اشرف غنی احمدزی در دیدار با جوانان افغانستان گفته است. پیش از این گفته شد ه بود، هرات اولین شهری خواهد بود که مسئولیت انتقال مسئولیتها به نیروهای افغان از آنجا شروع خواهد شد.

ولایات مرکزی  و در راس آن بامیان توانسته اند قهرمان واقعی داستانِ برهه ای  ده ساله پس ازعصر طالبان در کشور باشند:
- آنها با بیشترین اشتراک شان در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی، به دموکراسی نوپای کشور آری گفتند.
- بیشترین میزان اشتراک کنندگان زن در انتخابات را ثبت کرده اند.
- میزان حضور دختران دانش آموز در مدرسه بالاتر از هر ولایت دگر است با وجود فقر شدید که در این ولایت حاکم است.
- بامیان امن ترین ولایت کشور بوده است. هیچ انفجار و انتحار در آن ولایت صورت نگرفته است.
- اولین والی زن در تاریخ کشور زن ستیز و مردسالار ما را با آغوش باز پذیرفتند.
- ناریاضتی های خود را از کارکرد حکومت محلی با اعتراضات مدنی و کاه گلکاری سرک هایشان ابراز کردند نه با گلوله و خشونت
- تنها ولایتی بوده است که کوکنار نکاریده است و از این نظر هم رکوردار است و صدها مورد دگر که مجال ذکر آن نیست
 و بالاخره طلایه دار حرکتی خواهد بود که به افغانستان بدون حضور نیروهای خارجی خواهد انجامید.

با وجود اینهمه نقاط قوت در معادلات کشوری اما کمتر به حساب آمده  و در عرصه ی نوسازی
( بازسازی نمیگویم چون چیزی وجود نداشته که بسازند غیر از قامت شکسته ی  بودا که وزارت فرهنگ پلان بازسازی آنرا ندارد) دراین ده سال به جرئت میتوان گفت که کمترین کار در آن صورت گرفته است هرچند امسال پخته کاری سرک کابل- بامیان آغاز شده است. شهرکوچک بامیان باجاذبه های فوق العاده گردشگری اش همچنان در سکوت بسر میبرد و کم اتفاق می افتد که یک خارجی راه گم کرده بامیان بیاید و از مناظر وسوسه انگیز طبیعی و شگفتیهای تاریخی آن حظ کند. مهمتراینکه وزارت فرهنگ و اطلاعات هم درمورد ساکت مانده وحتی پلان موزیم بامیان که از چند سال بدینسو زمزمه ی گشایش اش است، افتتاح نگردیده است. بامیان تنها شهر افغانستان است که هنوز بخشی از ساکنان آنرا مغاره نشین تشکیل میدهد.

بند برق بامیان که سالها پیش قرار بود اعمار گردد، هنوز خبری ازش نیست و کم-کم فراموش میشود. کچالو مهمترین محصول بامیانیها در فصل خزان با قیمت نازل به اصطلاح توت برابر به پاکستانیها فروخته شده و سال آینده با سه برابر قیمت دوباره به دهقان بامیانی و دگر افغانها فروخته میشود و کمترین تلاش برای ذخیره و پروسس آن در داخل صورت گرفته است.
 ده ها موسسه ئ داخلی و خارجی در بامیان هستند که بامیانی ها فقط از خاکباد موترهای لوکس آن لذت؟ میبرند تا خدمات آنها و تازه خیلی از شهروندان بامیان میگویند آنها آمده اند تا کدام آثار تاریخی گیر شان بیاید و آنها برای همکاری ما نیامده اند. دانشگاه بامیان هم که حرف و حدیث خاص خود را دارد و مجال بحث جداگانه را می طلبد.

مشکل دگریکه فراروی آن وجود دارد درجه سه بودن آن است که مانع اختصاص بودجه لازم برای آن میشود، هرچند ریئس جمهور در سفراخیرش به بامیان با زیرکی خاص در پاسخ به درخواست بامیانیها گفت که در ذهن من بامیان ولایت درجه اول است و اینکه در کاغذ وسلسله مراتب اداری چیزی دگر است حرف دگری است. میشود گفت که چون ولایت درجه سه است پس کمترین بودجه به آن اختصاص داده میشود. پس تنها میماند کمکهای توسعوی تیم بازسازی ولایتی نیوزیلند که باتوجه به بودجه ی دولت نیوزیلند سهم کلانی را در ساخت مکاتب و دگر پروژه های خورد و کوچک دگر داشت. بزرگترین پروژه ای بنیادین در بامیان که توسط نیوزیلندیها تمویل میگردید، کمک به صنعت توریزم و جهانگردی بامیان بود. برنامه ای " اکوتوریزم" به ابتکار موسسه ی آغاخان و حمایت مالی "نیوزیلند اید" شروع بکار کرده و میتواند سهم کلان در آینده توریزم بامیان و انکشاف این صنعت در بامیان گردد.

براستی این زن سالخورده  از انتخابات چه میخاست؟
حال قرار است واگذاری مسئولیتهای امنیتی از بامیان آغاز شود درنگاه اول این بدان معنی است که بامیانیها یگانه منبع عمده ی کمک کننده به این ولایت را از دست خواهند داد. درواقع همین حالا مسئلولین امنیتی افغان قادراند که امنیت بامیان را تامین کنند و در گذشته نیز اینکار را کرده اند. سوال اینست که آیا  بازهم بامیانی ها اولین ضربه را از امنیت خواهند خورد؟ چه اینکه در گذشته نیز کمک قابل توجه به آنان نشده زیرا آنها امنیت داشته اند. آیا با خروج این نیروها کمک به توسعه ی این ولایات نیز ختم خواهد شد؟



 پ.ن: از بامیان بعنوان نمونه نوشتم زیرا دوسال در بامیان کارکرده ام و با اوضاع آن آگاهی دارم، نمیدانم وضعیت ولایات پنجشیر و پروان هم اینگونه اند یا خیر.