۱۳۹۴ فروردین ۲۳, یکشنبه

چرخش 180 درجه ای

حضرت حوا در پیشخوان وبلاگ اش تعبیر جالبی دارد"هرکس خودش را مینویسد."من به این سخن حوا سخت معتقدم.  مدتی است کمتر به وبلاگ ام سر میزنم. فسبوک دریچه ای ارتباط من و دوستان ام شده, رسانه ام شده؛ جایی که کُنشها و واکُنشهایم را نسبت به محیط, کشور و وضعیت خودم ابراز میکنم. شبکه های اجتماعی و وبلاگها برای من نوعی سنگ صبور است که دردهایم را, دیدگاهایم را و واکنشهایم را نسبت به محیط و ماحول ام ابراز میکنم. حالا مهم نیست کسی آنرا میخواند یا نمیخواند؛ اهمیت میدهد یا نمیدهد, برای من اما مهم اینه که لحظه هایم را ثبت کنم. ما مردم فراموش کاری هستیم, تاریخ تولد, ازدواج, روزهای تراژیک, روزهای خوشی و خیلی از اتفاقات را به سادگی فراموش میکنیم. شاید برای همین است که همچنان در دور باطل گرفتار هستیم.

میخواهم اینگونه نباشم. میخواهم آنچه را که  برمن گذشته یا میگذرد,اینجا بگزارم؛ یا حداقل بخش آنرا , برای دل خودم هم که شده بگزارم. تا دیروز بیشتر نوشته هایم رنگ و بوی سیاسی داشت. شاید از این ببعد, زیادتر خصوصی باشد. از خودم, زندگی ام, تجربه هایم و محیط اطراف ام؛ جاییکه در آنجا زندگی میکنم, فرقی هم ندارد که کجا باشد. بهرحال هرکجا باشم, آسمان مال من خواهدبود..

تا اینجای سفر زندگی ام, چیزهای زیادی است که هنوز راجع به آن ننوشته ام. بعد از این در هر فرصتیکه پیش بیاید, میخواهم بخش ها و یا تکه های از آنرا اینجا بنویسم. کس چه میداند, شاید روزی- روزگاری مستند زندگی من شود. پسرم, دخترم و یا آیندگان بخوانند. حتمن برایشان جالب خواهد بود؛ تفاوتها, محیط زندگی ما و...

این را گفتم تا مقدمه ی باشد برای چرخش 180 درجه ای مسیر این وبلاگ. اینجا شاید دگر آنچنان به سیاست نپردازد و اگر بپردازد هم تجربه ی شخصی نویسند خواهد بود, نه چیز دگر. خسته شدم از سیاست زدگی, کمی هم بخودم بپردازم. این سیاست لعنتی هیچگاه بما روی خوش نشان نداده و من هم دوست ندارم به  آن بپردازم.

تا درود دگر...