۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

ریاست پارلمان افغانیزه شد

کشمکش برای تصاحب کرسی ریاست پارلمان افغانستان با انتخاب عبدالروف ابراهیمی پایان یافت. آقای ابراهیمی  از لحاظ تباری به ازبکها تعلق دارد و اما قوماندان سابق حزب اسلامی بوده و از ولایت کندز میباشد. درنگاه اول ممکن است انتخاب یک فرد از میان اقلیتها میمون بنظر برسد، چه اینکه اقلیت ها هم شانس اینرا پیدا کرده اند که روی کرسی ریاست یکی از قوه های سه گانه کشور تکیه بزنند، اما انتظار مردم افغانستان بیش از اینها بود.

شاید اصطلاح " افغانیزه کردن" را خیلیها شنیده باشند. این اصطلاح بعد از انتخابات دور دوم ریاست جمهوری و مشکلات پس از آن وارد ادبیات دولتمردان شد. به باور من پارلمان ما امروز انتخاب ریئس اش را افغانیزه کرد. انتخاب امروز فقط توانست کرسی خالی ریاست را پر کند، اینکه تا چه اندازه نمایندگان توانستند به معنی واقعی ریئس اش را انتخاب کنند، خود جای سوال دارد. خوب شاید سوال پیش بیاید ریئس کی باید باشد و چگونه باید باشد؟ چه ویژه گیها باید داشته باشد؟

فکر کنم در همه جای دنیا ریئس پارلمان شایسته ترین، مدیرترین، باسوادترین و کارآمد ترین عضو پارلمان است. متاسفانه در افغانستان خیلی از معیارهای جهانی جواب نمیدهد. طی روزهای گذشته بارها و بارها نمایندگان تمرین روشهای معمول جهانی کردند ولی کمتر جواب گرفتند. این بود که تصمیم گرفتند این پروسه را نیز افغانیزه کنند. آنان اول انتخاب کردند چی کسی را به عنوان ریئس شان انتخاب کنند وبعد انتخاب شانرا به رای گذاشتند. حال باید دید ریئس جدید کدام یک از این ترین ها را دارا است و آیا توانایی مدیریت چنین مجموعهی را خواهد داشت، باید دید و آینده را به انتظار نشست. تاهنوز معلومات ناچیزی در مورد ریئس منتخب موجود است و این معلومات نشانمیدهد که آقای ابراهیمی تجربه ی آنچنانی در گذشته نداشته است و بجز از قوماندانی درحزب اسلامی نه کدام سابقه ی درخشان دارد و نه کدام فعالیت قابل توجه که این انتخاب را توجیه کند. فقط تنها امتیازش تعلق به یک اقلیت محروم است چیزیکه خیلی از روشنفکران را ذوق زده کرده است. کاش نمایندگان ما صرفنظر از تعلق قومی و تنظیمی شخصی را انتخاب میکردند که لایقترین آنها میبود.به نظر میرسد تعلق آقای ابراهیمی به حزب اسلامی در انتخاب ایشان موثر تربوده است تا دلایل دگر.

توقع من از پارلمان دوم چیزی بیش از اینها بود. فکر میکردم آنها شخصی را برگزینند که بتواند بخوبی ازعهده ی این سمت بر آید. شخصی باشد که توانایی لازم، تحصیلات لازم و کاریزمای لازم برای این پست را دارا باشد ولی ظاهرا آنجا افغانستان است و ما باید حداقل چند دهه ی دگر صبر کنیم تا به این مامول برسیم. بهرحال فعلا به این بسنده کنیم که مجلس ما بالاخره موفق شد تا بربن بست بوجود آمده فایق آید، باید این انتخاب را به فال نیک گرفت و منتظر پیامد های آن بود. البته کشاکش برای اشغال کرسیهای معاونت اول و دوم و نیز منشی مجلس همچنان ادامه خواهد یافت.

۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

ادامه سریال پارلمان... خانه جنگی در خانهی ملت

جنجالها در خانهی ملت ادامه دارد و ظاهرا حالا-حالاها راه حلی برای انتخاب فردی برای چوکی داغ ریاست وجود ندارد.روز گذشته نیز پارلمان به صحنهی درگیری لفظی نمایندگان تبدیل شد و با خروج عده ای از نمایندگان، جلسه بدون نتیجه پایان یافت. نسیمه نیازی نماینده ی مردم هلمند در پارلمان افغانستان، در اظهارات اش گفت که او یک معلم عادی است و تا هنوز دست به جنایت نزده و میخ به سرکسی نکوبیده است( اشاره به جنگهای کابل،جنگهای که در آن نصف کابل ویران شد و فاجعه ی افشار مولود همین جنگها است). این حرف خانم نیازی با واکنش شدید نمایندگان رو برو شد و تعداد زیادی از نمایندگان مجلس را ترک کردند و مجلس بدون نتیجه گیری بکار خود پایان داد. چند نکته در اینجا خیلی قابل تامل است:

 1- خشونتهای دهه نود هنوز سایه سنگین اش را بر روح و روان مردم افگنده است و به نظر نمی رسد به این سادگیها به فراموشی سپرده شود. این یک حقیقت را نمایان میسازد و آن هم پرداختن به گذشته است و تطبیق عدالت انتقالی. تا زمانیکه عدالت انتقالی اجرا نشود این اتهامها ادامه خواهند یافت و به عقده های بد خیمی تبدیل خواهند شد. با اجرای عدالت مشخص خواهدشد که براستی کیها مسئول ریختن قتل مردم بوده اند و در افشار چگونه مردم قتل عام شده اند، کی میخ به سر کی کوبیده است و آیا واقعا اصلا میخ کوبیدن درکار بوده است؟ کیها فیلهای بزرگ کشتار مردم افغانستان بوده اند؟ کیها نسل اندر نسل قربانی بی عدالتیها بوده اند و اصلا ریشه ای اصلی این اتفاقات زیر پای کیها بوده است؟ تنها اجرای عدالت انتقالی است که به این اتهامات پاسخ میگوید. واقعیت ها آشکار میشود. و آنوقت مجرم باید محاکمه شود ولو هرکسی باشد، در هرمقامی باشد و مربوط به هر کتله اجتماعی ایکه باشد. بدون اغماض  و چشم پوشی و یا هم خانواده های قربانیان اند که باید تصمیم بگیرند.

2- در هشت سال گذشته قومگرایی تشدید شده و این سیاست بصورت عریان در دهلیزهای پارلمان دنبال میشود. اتهامهای این چنینی فقط کاربرد سیاسی دارند و به غرض سرکوب حریف ابراز میشوند و بس. هر روز که از عمر دولت میگذرد به عمق بی اعتمادی بین اقوام ساکن افزوده میشود و دولت نه تنها برنامه های را برای از بین بردن دیوار بی اعتمادی اقوام روی دست نگرفته بلکه دربسا موارد متهم به دامن زدن به این مسئله نیز است.

3- آقای قانونی و سیاف دو فکتورمهم معادله ی چند مجهولی پارلمان افغانستان است و هرکدام سهم قابل ملاحظه ی در چگونگی برخوردهای پارلمان دارند. خیلیها معتقدند که گره کور این مشکل فقط در دستان این دو شخص در داخل و دولت افغانستان درخارج پارلمان است. تا زمانیکه این دو از مواضع خود کوتاه نیایند این مشکل ادامه خواهد یافت.

4- توقع میرفت نیروهای جوان و چهره های جدید یک دگرگونی در شیوه کار پارلمان بوجود آورند. پارلمان با چهره های جدید بتواند خانه واقعی ملت شود و به دردهای مردم افغانستان بپردازد. تجربه کار پارلمان نشانداده است که هنوز بازیگران قدیمی به پارلمان مسلط اند و فرصت کار از نیروهای جدید گرفته شده است.

۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

کنفرانس تغیرات اقلیمی و تاثیر آن بر امنیت غذایی و یک حاشیه

کنفرانس سه روزه ای تحت عنوان "تغییر آب و هوا و تاثیرآن بر امنیت غذایی" در دانشگاه ما در بنگلور دایر شده است. دانشجویان مقطع ماستری و دکترا مخاطب اصلی این کنفرانس است. جدایی از بحث های علمی و فنی ایکه در این کنفرانس میشود و لازم نیست در این وبلاگ به آن پرداخته شود، چیز که توجه ام را جلب کرده است نوعی نگاهی هندوها است نسبت به خود، جهان پیرامون و نکاتی است که از آن تا دیروز به نقاط ضعف یک عده انسانها دانسته میشد. امروز اما آنها از این نکات به عنوان نکات برجسته و مثبت خود تلقی میکنند.

در اینکه هندوها قدرت آینده ی بعد از چین دانسته میشود شکی نیست و پیشرفتهای هم در بخش توسعه داشته است. باراک اوباما ریئس جمهور ایالات متحده امریکا بارها از هند و چین و پیشرفتهای بخش آموزش در این کشورها یاد آور شده است. آخرین بار در سخنرانی سالانه اش گفت که امریکایی ها در ساحه ساینس و ریاضی از هند عقب مانده است و سال گذشته نیز درسخنرانی مشابهی گفت که ما باید از پیشرفتهای شانگهای و بنگلور در بخش تعلیم و تربیه بیاموزیم. همین ها شاید روحیه و اعتماد بنفس هندوها را چند برابر کرده است باوجودیکه دانشگاه ها و مراکز تحصیلی هندی بمراتب از دانشگاه های مشابه در غرب و حتی در شرق دور فرسنگها فاصله دارند.

پس از شروع کنفرانس شخصی به نیابت از ریئس دانشگاه کنفرانس را افتتاح کرد و پس از تشریح تنوع اقلیمی زیادی که از شمال تا جنوب هند وجود دارد، یکراست آمد به سراغ رنگ پوست. او گفت همانند تفاوت رنگ پوست اب و هوایی ما هم متفاوت است. بعد در یک اظهار نظر عجیب ادعا کرد که رنگ تیره ی پوست ما باعث شده که بیشتر انرژی آفتاب را جذب کنیم و این باعث میشود که ما نظر به نژادهای دگر دنیا باهوش تر هستیم. ادعاییکه حداقل تا حال هیچ دانشمندی به آن اشاره نکرده است. این ادعا مرا یاد ادعای برتری سفید پوستان بر رنگین پوستان انداخت. سفید پوستان زمانی ادعا داشتند چون رنگ پوست ما روشن است پس ما بهتر از دگران ایم و رنگین پوستان شایسته غلامی و یا برده گی ما اند.

موسولینی در بحبوبه ی جنگ جهانی فیلسوفان ایتالیا را یکجا جمع کرد و گفت شما سالها از امکانات ما استفاده کرده اید و حال باید دلیلی بسازید که جنگ را مقدس جلوه و دهد و مردم ایتالیا را قانع کند تا بجنگند. نتیجه اش اینست هرکس به نان و نوایی برسد درصدد می برآید تا خود را برتر از دگران نشاندهد. حتی در افغانستان ما بعضی مواقع شاهد این هستیم.

۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه

والنتاین از جنس دگر

 میخواستم در مورد روز عاشقان چیزی بنویسم اما دست ام به کیبورد نرفت. شاید عشق واژه ای باشد که خیلی با زندگی ما بیگانه است. محبت چیزی است که سالها مردم کشورم آنرا فراموش کرده اند. آنان کمتر به همدگر مهر میورزند نه اینکه آنان اهل محبت نیستند بلکه بخاطر اینکه روزگار و سیاستمداران بیرحم فرصت محبت کردن را از آنان گرفته اند. خیلی وقتها فکر میکردم آیا براستی عشق وجود دارد؟ محبت چی؟ مهرورزی چی؟ اگر هست پس کجاست؟ چرا مردم به همدگر عشق نمیورزند، چرا از مهر نشانی نیست؟ شاید تعفن کوچه های شهر، صدای گلوله و دود انفجار و انتحار عشق و محبت را با خود برده است.

شهروند-خبرنگاران از وقوع حمله ای در کابل سیتی سنتر خبر میدهند.طالبان اینگونه محبت شانرا ابراز میکند. این والنتاین طالبان است. نمیشه غیر از این از آنها توقع داشت.حالا فهمیدم چرا دست ام به کیبورد نرفته است. ما افغانها عادت کرده ایم به این چیزها. در روز والنتاین هم باید ناخودآگاه منتظر چنین رخدادهای بود. ما به طالبان مهر میورزیم ولی آنها چی؟ ما آنها را به خوب و بد تقسیم میکنیم و به میانه رو و تند رو... ولی آیا آنها هم مارا به بیطرف و متخاصم تقسیم میکنند؟ آیا آنها مارا خوب و بد میکنند؟ برای او محبت معنی دارد؟ ما او را بنام برادر ناراضی یاد میکنیم. براستی او چگونه برادراست؟ از جنس برادری ابوجهل؟ براستی او چگونه برادر است؟

آقای وردک حمله وحشیانه به خانواده برمکی توسط طالبان را رد کرد. خیلی مایلم اینبار موضعگیری آقای وردک را بدانم. آیا بازهم این حمله را منتسب به طالبان نمیداند؟ اعلامیه طالبان را هم خواندم. سقوط دولت آقای کرزی در آن پیش بینی شده است و طالبان خود را همسنگ و هموزن مردم مصر دانسته اند. مردمیکه در جریان تظاهرات وقتی دختر جوانی میگفت: "زنده باد مبارک". با احترام تمام گفتند به او هم حق دهیم تا نظرش را ابراز کند. آیا طالبان هم به مردم افغانستان این فرصت را داده است؟ چگونه خود را با مردم مصر همفکر قیاس میکنند؟ آیا واقعا چند درصد مردم افغانستان طالبان است که اینگونه ادعا میکنند؟ تقریبا یک و نیم دهه است که از ظهور طالبان میگذرد و همیشه با زور به مردم افغانستان سخن گفته است و در جنوب ، شرق ،شمال و مرکزکشور حمام خون راه انداخته است. متعجبم شورای صلح با این وضع چه میخواهد بکند. آنطورکه پیداست، طالبان تمامی روزنه های صلح را بسته است و هیچگونه امیدی صلح وجود ندارد. اینکه حلقاتی در دولت هنوزبه صلح در چنین شرایطی می اندیشند، خود جای تأمل دارد. نکند طالبان در همه جا رخنه کرده اند؟

متاسفم نتوانستم روز عاشقان را تبریک بگویم. چون سالها است فرصت تبریک گفتن و مهر ورزیدن را از ما گرفته اند. ماییم و مجادله برای پس گرفتن آن....

۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

پونه، شهری برای افغانهای محصل


چقدر زود سپری شد این چند روز. فرصتی بود تا دوستان،همکاران و تعدادی از محصلین افغانی مقیم شهر پونه هندوستان را ببینم، ازمصاحبت با آنها لذت ببرم و غرق در مهمان نوازیها و محبت آنان شوم. چقدر خوشحالم از اینکه این همه محصل افغانی در مقاطع لیسانس و ماستری تحصیل میکنند و این مرا برای آینده ی بهتر امیدوارترمیکند. پونه شهر محصلین خارجی و بخصوص افغانها است که با توجه به هزینه ی نسبتا کم تحصیلی و زندگی توجه افغانها را جلب کرده است، هرچند ایرانیهای فراری از محیط نظامی ایران حرف اول را میزنند.

احساس غرور توام با هراس بمن دست میدهد. غرور، وقتی می بینم تعداد زیادی افغانها با شایستگی تحصیل میکنند. کسانیکه نسل قدیم ترش تا دیروز در کارگاه های ایران و پاکستان مصروف کارگری بوده اند و حتی کسانیکه مدتی در ایران و پاکستان مهاجر بوده اند امروز با عبور از امتحان بورسیه های هندوستان ویا حتی بمصارف شخصی اش مقیم این شهراند و سرگرم تحصیل. خوشحال میشوم و به آنان میبالم.

شرمم می آید و غمگین میشوم وقتی میبینم آنها جنجالهای افغانستان را در پونه با خود آورده اند. احساس بدی برایم دست میدهد وقتی میبینم سر هیچ با همدگر گلاویز میشوند و از ارزشهای دفاع میکنند که سودی برای آنها نداشته است. از شیرهای کاغذی، از خیالات خام  و از چیزهای که بین افغانها وحشت و نکبت بار آورده است.متاسف میشوم از اینکه پولیس هند آنها را اخراج میکند به علت چیزهای که ربطی به تحصیل آنها ندارد. خشونت واژه ی ایست که در رفتارهای آنان با یگدگر گهگاهی معنی میشود و همان تصویری را به جامعه هند میدهد که رسانه ها سالهاست از افغانها در تمام دنیا ارائه میکنند.

ایکاش جوان و تحصیل کرده ای امروزی ما هیچ پیوندی با آنچنان گذشته نداشت و ایکاش ما دنباله رو این منابع دهشت و وحشت نبودیم و ایکاش... از تاریخ بهتر می آموختیم و از اتفاقات نامیمون آن عبرت. متحد میبودیم و مثل خمچه های به هم پیوسته در دست آن باغبان پیربودیم که به فرزندانش درس عبرت از نتیجه ی پراکنده کی  را میداد. نشکن و متحد. ایکاش این مرحله را زودتر عبور میکردیم.

۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

زنجیره ای جنایت ها و سکوت معنی دار نهادهای مذهبی

یک قربانی دگر و این بار توسط کارمندان امنیتی یک ولسوالی. دختری در ولسوالی کشک هرات از خانه اش ربوده میشود و درطی هشت شبانه روز پنج- شش نفر به او تجاوز میکنند.حمیده برمکی حقوقدان و استاد دانشگاه بشکل فجیع یکجا با اعضای خانواده اش کشته میشوند. سه روز پیش هم رسانه ها خبری از سنگسار یک زن در افغانستان نشر کردند.

شنیدن این همه خبرهای ناگوار، واقعا دردناک است. بخصوص وقتی نهادهای مذهبی هیچ واکنشی نشان نمیدهد. انتظار میرفت در چنین مواقعی علمای مذهبی به تقبیح این اعمال بپردازند ولی آنان همیشه برعکس انتظار من و ما عمل میکنند. قتل یک خانواده بشکل جمعی مصداق چه میتواند باشد؟ یا تجاوز جمعی چه حکمی در اسلام میتواند داشته باشد؟ مانده ام این شورای علما که چنین نقش عمده ای را در مورد خبر قران سوزی در کالیفرنیا داشت، حال کجاست؟ چرا یک اعلامیه خشک و خالی هم صادر نمیکند؟ آیا سکوت آنها را به معنی همدستی با طالبان و همدستی با تجاوز گران تعبیر کرد ویا ترس از آنان. شاید دست آنان با طالبان یکی نباشد و اما چرا میترسد. از کی باید بترسد؟

کوچک تر که بودیم همین ها بما می آموختند درمقابل ظلم جهاد بر زن و مرد مسلمان فرض است و جان دادن در راه خدا شهادت است و بهشت برین نصیب آدم میکند. نمیدانم ترس آنها از چیست و چرا در راه خدا مبارزه نمیکنند و به استقبال شهادت نمیروند. درجامعه مذهبی مثل افغانستان سکوت این اشخاص در مقابل این گونه جنایات معنی تایید دارد و مردم افغانستان نیز به طرف آنها می بینند و فکر میکنند حتما آنها گناه داشته که قتل عام و یا تجاوز جمعی میشوند ورنه ملای ما باید درمقابل اش ایستادگی میکرد.

و تازگیها وزیر صاحب معارف هم خیلی سعی در تطهیر طالبان میکنند. گاهی مدعی میشود که طالبان درمقابل تحصیل دختران موضع میانه گرفته است و گاهی هم جنایت را که سخنگویان طالبان تایید میکند، ایشان رد میکنند. با این طرز برخورد علمای افغانستان و وزیر صاحب توقع داریم طالبان متوجه رفتارشان شوند و بسوی صلح قدم بردارند. ما بجای اینکه اینگونه اعمال را تقبیح کنیم با سکوت خود مهر تایید میگذاریم و نتیجه این میشود که آنها همچنان به اعمال غیر انسانی شان ادامه بدهند.