۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

این چند روز

این چند روزه زیادی مصروفم. کارهای است که باید انجام بدهم. وظایفی که باید خیلی وقت از اینها به سراغ اش می رفتم ولی تازگیها کار امروز به فردا گذاشتن عادت ام شده. میدانم کاری خوبی نیست و سعی می کنم اصلاح اش کنم. بهمین خاطر چندی است که از اینجا دور شده ام ولی میگویند :"ترک عادت موجب مرض است" فکر کنم خیلی هم بیجا نیست. نکاتی از اتفاقات گذشته به ذهنم سنگینی میکرد فکر کردم اینجا باید گذاشت.

1. لست اعضای شورای عالی صلح به رسانه ها و مردم معرفی گردید. در لست نام کسانی به چشم میخورد که در گذشته خود تهدید برای صلح بوده اند و حتی از آنها به عنوان مسببان اصلی ظهور طالبان یاد می کنند. حالا ببینم شاید آنان اینبار بتوانند بانی صلح باشند.یکی از مجریان تلویزیون طلوع زمانی میگفت: " افغانها همانطور که جنگ بلدند، صلح هم بلدند" آنوقت احساس خوبی نسبت به اینگونه حرف ها نداشتم ولی این کار حالا حقیقت پیدا می کند. ببینیم شاید قهرمانان دیروز جنگ، بت های صلح امروز نیز باشند. من نمیدانم چرا این همه بدبینم؟

2. خبرها از تقلب های گسترده در انتخابات امسال میگویند. انتظار میرفت بعد از برگزاری سه انتخابات مهم اینبار با توجه به " افغانیزه شدن پروسه" بدون تقلب باشد. چراکه در انتخابات قبلی آقای ریئس جمهور انگشت اتهام را بسوی خارجی ها نشانه رفته بود و گفت:"تقلب صورت گرفت و خارجی ها تقلب کردند." این بار اما بازهم انتخابات ما از تقلب خالی نیست و این معنی اش این است که افغانیزه کردن به معنی تقلب زیادتر.

3. زمزمه های شنیده می شود که گویا آقای ریئس جمهور میخواهد بعضیها را بدون رای مردم و بارای خودش بشکل مستقیم وارد پارلمان نماید. اگر قرار باشد پس از صرف این هزینه گزاف بازهم ما از انتصاب خلاص نشویم چه بهتر که ریئس جمهور از اول انتخابات را لغو میکرد وتعدادی را به پارلمان معرفی میکرد و هزینهء انتخابات را هم صرف پلان صلح میکرد و بردران ناراضی را خشنود میساخت. این را میشود افغانیزه کردن بمعنی واقعی اش دانست.

4. آقای کرزی در مراسم تجلیل از روزجهانی سواد در لیسهء امانی-کابل پشت تریبون گریه کرد و در ضمن اعتراف تلخی کرد. او گفت که کشورش از 130 سال به اینطرف هیچ پیشرفتی نداشته است. تلخ ولی واقعی است. شاید عقب ماندگی افغانستان به سالها پیشتر از آن نیز برسد. حالا سوال پیش می آید دلیل عقب ماندگی ما چه بوده است؟ چرا آقای کرزی درهمین نزدیکی ها محمدظاهر  پادشاه سابق را به کمک "لوی جرگه" لقب "بابای ملت" داد؟ شخصیکه به تنهایی مسئول چهل سال بدبختی کشور بود. او در آرام ترین دوره ی افغانستان بجز عقب نگهداشتن ملت هیچ گامی را بسوی ترقی برنداشت.

چرا باطالبان از درِ مدارا پیش آمد؟ آنان بخشی از نیروهای ضد سواد و امنیت کشور اند. در طی هشت سال حاکمیت آنان بدترین جفاها را بمردم تحمیل کردند. سیل عظیم از جوانان دختر و پسر را از تحصیل علم محروم ساخت. همین حالا هم مکاتب را آتش می زنند و روی دختران مکاتب اسید می پاشند. پس آیا واقعن صلح با این اشرار نفعی برای پیشرفت کشور خاهد داشت؟

ریئس جمهورباید خون گریه کند. او ریئس جمهور کشوری است که پایین ترین آمار تحصیل کردگان در دنیا را داراست، در کشوری حکمرانی می کند که هنوز مردمان وجود دارند که پشت شتر به دنیا می آیند و در انجا از دنیا میروند. ولی آیا وقعن ریئس جمهور نگران عقب ماندگی کشور است؟ فرض کنیم که اینطور باشد. پس برای پیشرفت باید اقداماتی انجام دهد.باید با فساد دولت اش مبارزه کند. باید به معارف توجه بیشتری کند و باید....خیلی اصلاحات دگر انجام دهد وگرنه این اشکها جزء اشک تمساح چیزی بیشتری نیست.

حکومتداری خوب، پرهیز از تبعیض، تشویق خدمتگزاران وقعی وطن، تنبیه دشمنان این خاک و ازمیان برداشتن ریشه های فساد می تواند ریئس جمهور را در راستای نجات کشورش از عقب ماندگی کمک کند درغیر آنصورت همان آش است و همان کاسه.

6. و من بیشتر از همه به حرفهای جنرال حمیدگل تعجب کردم. او کیست و این توصیه هایش حاکی کدام پلان شوم آی اس آی است. به نظر می رسد آنها فکر می کنند در انتهای جاده اهداف شان رسیده است و حال باید فاز جدید حمایت رسانه ی از طالبان را در قالب یک جنگ روانی به پیش ببرد. آنها جامعه جهانی را به حمایت از اهداف اسلام آباد فرا میخوانند و خواستار تسلط دایمی شان برکشور ماست. این میتواند سرآغاز یک هشدار جدی باشد برای کسانیکه از گفتگو با طالبان حرف میزنند.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

بلی پویش عزیز! "شرح این ماجرا چگویم باز؟" درین مدت اتفاقی اتفاقاتی مهم افتاد که خودشما شرح دادین بخصوص گریه آقای کرزی در پیش چشم دوربین و فکر کنم هیچکسی تا کنون به این نکته اشاره نکرده که کرزی گریه را ازکی آموخته که مامیدانیم معاون دوم اش خلیلی در این کار استاد است ؟ اما تقلب در انتخابات که درکشوری مثل افغانستان یک چیزی عادی است و تا بیست سال دیگه هم تقلب خواهد و جود داشت و انکه خود را خوش بین سازم هم کاری از پیش نمی بره چون مثل است که توبه گرگ مرگ است و تا گرگ ها نمیرند ملت نجات نخواهند یافت.
فقط فعلا خوشبینی ما در این است که مردم ما خود را به پیش می کشند و این خودش کلان موفقیت است. به امید پیروزی قلم. 

ذبیح الله دانش گفت...

دوستم آقای پويش سلام!
آنچه شرح داده ايد واقعيت های جاری است که نتيجه ی پلان های شوم و گذشته ی خارجی ها و سست عنصران داخلی را تبارز ميدهد. من از تعدادی از سخنان کرزی و اشک ريزی هايش و سخنان حميدگل و درخواست و التماس پيش طالب چنين نتيجه می گيرم که طرح پشتونيزه شدن و طالبانيزه شدن در ابتدای کار و در نهايت طرح ناامنی و ترور و جنگ دايمی که از پشت پرده طراحی ميشود توسط آی اس آی و اعراب را باعث خواهد شد به ميان خواهد آمد. برای پاکستان و ... مهم اين است که در افغانستان جنگ باشد. اگر توجه کرده باشيد در ويديوهای مستند که موجود است کسانی که طالبان را آموزش ميدهند آدم های اند که در مدرسه جلوی طالب بچه ها هيچگاه صورت شان را باز نمی گذارند تا چهره ی فاشيستی شان برملا نشود. معلوم نيست که اين نقاب داران چه کسانی اند و از کجا آمده اند که فقط درس رفتن به بهشت را از راه انتحار و قتل و غارت ميدهند. آنها همچنان که در تعليمات دينی نيمه مهارتی دارند در تعليمات انتحار، کشتن، استفاده از سلاح های سبک و سنگين بيشترين مهارت ها را دارند. مانند ملاعمر که در پشت پرده و با صورت نقاب دار بود و هر کس اجازه ديدن صورت مبارک اين اميرالمنافقين را نداشت. واقعاً در پشت پرده چه دستانی کار می کند؟ حتی آمريکا و انگليس از وجود اين گونه ذهنيت ها و مدارس و انتحار و طالب نفع زيادی می برند. همان گونه که اين تجربه را انگليس در مدارس ديو بندی ها در هند به آزمايش گذاشت و از نتيجه ی افراط گرای آنها حتی تا کنون نيز نفع خود را می برد. به نظرم درست است که آمريکا و انگليس و غيره کشور ها با قوای خود عليه ترور و طالب اند اما اينان نبودند که نطفه ی طالب را کاشتند؟ اين طرحی بود که امروز با خيال راحت ميتوانند عليه آنان جنگ راه اندازند. چون کسانی را در مقابل دارند که به هيچ صورت از افراط گرايی و کشتار دست بر نمی دارند. بازار جنگ داشتن برای آنها بزرگترين فرصت است. ويرانی، غارت، کشتار، در کجا می شود؟ در افغانستان. چه کسانی کشته می شوند؟ اکثراً مردم بی گناه و زن و کودک و گاهی هم بعضی از لشکريان آنان ( که برای رسيدن به اهداف بزرگ بايد کمی قربانی بدهند.) اما سالانه مليارد ها دالر سرمايه نظامی اين کشورها می باشد. آيا اين همه سلاح در کجا مصرف شود؟ آيا اين غول های قدرت و سلاح چه بهانه ای برای مردم شان دارند؟
من فکر می کنم که بسياری از اتفاقاتی که امروز در افغانستان می افتد از قبل ها طراحی شده بوده است. انتخابات چگونه باشد؟ طالبان چه خواهند کرد؟ رِييس جمهور چه کسی باشد؟ چه کسانی زمينه ی برآوردن اهداف خارجی ها را بهتر مساعد می سازند؟ چه کسانی برای آنها منفعت بيشتر دارد ولو اين منفعت، منفعت مردم افغانستان باشد يا نباشد؟ مگر همين يک سال قبل شعار مبارزه با فساد اداری را ندادند. اما چه کسانی در رأس مبارزه قرار گرفتند؟ فاسد ترين ها!
پويش عزيز منظورم از اين گفته ها اين است که ميخواهم بگويم.به نظرم مشکل اصلی در همين خاينين ماست. اينها هستند که سرنوشت خود و ملت را به دست ديگران می سپرند. خوب است که هميشه در انديشه های مردم افغانتسان مراجعه کنيم. آنانيکه برای اين خاک صادقانه می انديشند. تنها چيزی که برای ما باقی ميماند مردم است. تا مردم افغانستان هم فکری و هم پذيری نداشته باشند تا خاين را از خادم تشخيص ندهند. تا ظرفيت های شان را بالا نبرند. ما نبايد از خارجی ها و مزدوران خارجی ها اميدی داشته باشيم.
اميد است با شما همفکری توانسته باشم.
تشکر

ذبیح الله دانش گفت...

پويش عزيز! نوشته هايت درد مشترک من و توست. من از خارجی و مزدوران خارجی بيزارم. اما تنها چيزی که اميد بزرگی به من ميدهد. انديشه ها و خردورزی دوستانی مثل شما است. من از تاريخ افراط گرايی ديوبندی ها در هند گرفته تا قتل و غارت و انتحار طالب و بدبختی های امروزی افغانستان يک نتيجه می گيرم که هيچ کشوری به دست بيگانه درست نشده و نميشود. اين فرزندان صادق و مردم آگاه يک ملت است که کشور می سازند و به کمال و پيشرفت دست می يازند.
به اميد چنان روزی.