۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

سوغاتی(2


دومین روز است که در سرک های کابل قدم می زنم.احساس خوبی دارم هرچند کابل خالی از آب و هوای مطبوع است. فضایش معطر به بوی کثافات شهر است و گرد و غبارش امان نفس کشیدن را به تو نمی دهد.من و جمعی از دوستان ام ، برای پاره ی از مشکلات دانشگاه بامیان سراغ سکرتر چند نفر از رهبران و نمایندگان پارلمان را می گیریم.رهبران که وقت شان برای امروز پر است و طبق معمول جلسه دارند تو بخوان از طرح مسایل مربوط به بامیان و...... واهمه عجیبی دارند.سراغ مجمع تازه تاسیس "راه نو "را می گیرم. به سرور جوادی تلفن می کنم. قرار می گزاریم ساعت یک بعداز ظهر همدیگر را در دفتر نمایندگان پارلمان ببینیم.
           
         اینک ساعت یک است و ما درست پیش ساختمان هستیم.عسکر اجازه نمی دهد.به آقای جوادی تلفن می کنم. کسی از پنجره نیم تنه اش را به بیرون می دهد و بعدش هم عسکر اجازه ورود می دهد. 
         
        بشر دوست را می بینم که باموتر خورد اش از دروازه بیرون می شود و متواضعانه به ما سلام ی میدهد. آستین، یقه و پیش روی پیراهن افغانی اش مزین به بیرق افغانستان است. به این هم اکتفا نکرده و موترش هم رنگ بیرق افغانسنان را دارد. 

        ما هزاره ها افراطی های عجیبی داریم. این از بشر دوست که سرتاپا ملی است وشاید ملی تر از همه. شاید او گاندی عصرما باشد ولی آیا این شیوه ء مبارزه در این عصر مفید واقع خواهد شد؟ من که باورم نمیشه. آن هم از ملای ما! ملای ما اما، شدیدن متمایل به ایران است و بشکل مفرط از جمهوری اسلامی دفاع می کند و رهبران ما هم که منافع بزرگ مردم را فدای منافع کوچک خود کرده و در مورد چقدر افراط می کنند. 
     
      حال با جمعی از همفکران در دفتر" راه نو" هستیم. جمع ما متشکل از دوستانی که از نیپال، هندوستان، آلمان و جاهای دگر برگشته اند، می باشد. در آنطرف هم سرور جوادی وکیل مردم بامیان در شورای ملی، احمد بهزاد وکیل مردم هرات و اقای اسعمیل صفدری وکیل مردم کابل در ولسی جرگه نشسته است. پس از معارفه و احوال پرسی رایج، مشکل را طرح می کنم.

     آقای بهزاد همچنان با فیس بوک ور می رود. صفدری صاحب هم که بعد از مدتی جا خالی می دهد، ما می مانیم و آقای جوادی. خوب بالاخره پس از حدود نیم ساعت گفتگو، به نقطه ی مشترک می رسیم. باید از کجا شروع کنیم و چه راهکارهای باید دنبال شود؟

    وقت خداحافظی از بهزاد گلایه می کنم که چرا در بحث ها سهم نگرفت و نقطه نظرات اش را با ما شریک نکرد، خیلی ساده می گوید"چون بحث شکل منطقه ی داشت، من اشتراک نکردم."  شاید حق با بهزاد بود. اما من هنوز فکر می کنم بامیان متعلق به افغانستان است و نمایندگی از زون مرکزی می کند. دانشگاه بامیان هم مانند دانشگاه های هرات، مزارشریف، جلال آباد و قندهار باید به عنوان دانشگاه عمده مرکز یک زون مورد توجه قرار داده شود نه صرف دانشگاه یک ولایت.
  
     فکر می کنم اگر بهزاد مربوط هرات است و در مسایل منطقه ی دخالت نمی کند پس چرا درقضیه ء بهسود بیانیه میداد و در اعتصاب نمایندگان شرکت کرده بودند. آیا بهسود جزئی از هرات است و بامیان نیست؟ و یا قضیه بعد دگری دارد که من از آن بی خبرم.
بهرحال برای مجمع آرزوی موفقیت می کنم.شاید آنها بتواند سنگی را از پیش روی مردم بردارند نه اینکه مانعی را ایجاد کنند.

۱ نظر:

547 گفت...

پویش عزیز سلام

بابا کلی ناامید کردی بخدا...!!!

کلی انرژی را از ادم میگرد. وقتیکه اینجوری مینویسید.

واقعا اینجوریه....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خاک برسر ما...آخه اینجوریکه تو نوشتی دیگه اصلا بی خیال ...

راستش منتظرخبرهای خوبی بودم. ولی چه بگم بخدا.