۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

ازینکه کمی دیر به نشر می رسد، پوزش می خاهم

نقره داغ شیخین در پارلمان و تحقیر هزاره ها
جلسه رای اعتماد به وزیران پیشنهادی با رد صلاحیت دو وزیر هزاره به کار خود پایان داد. اسدالله خالد با اکثریت آرا توانست به کرسی وزارت اقوام و قبایل تکیه بزند. انور الحق احدی مهره ی درشت حزب سوسیال دموکرات(افغان ملت) و یار دیرین آقای کرزی به وزارت تجارت رسید. بسم الله محمدی یار تعویضی تاجیک ها به جای آقای صالح و اما در نقش وزیر داخله رای اعتماد گرفت.

انتظارها از پارلمان بعنوان نهاد ملی بیشتر ازاین بود.پارلمان ممثل دموکراسی است و از دموکراسی به عنوان آرمان شهر عصر یاد می کنند. دموکراسی یا همان مردم سالاری خود ما در خیلی از کشورها هم جواب داده است. به نظر می رسد در افغانستان آنطور که انتظار می رفت، نه تنها حافظ اقلیت ها نیست بلکه مانند پتکی بر سر اقلیت ها فرود می آید و این چیزی است که در رای اعتماد های زنجیره ای به وضوح شاهدش بوده ایم. همه از فلتر پارلمان عبور می کنند بجز چشم بادامی ها. البته این تنها یک نمونه اش است که در رسانه ها بازتاب داده می شود و  مردم رویش بحث می کنند و پارلمان در دفاع از خود هم می گوید که آنها مثلن شایستگی لازم را نداشتند و حرف های از این قبیل. ده ها نمونه ی دگر و در بخش های مختلف دولت وجود دارد که هنگام مصاحبه و یا گزینش شخصی مناسب برای یک پست، هزاره این موجود بد بخت نمی تواند از فیلترهای بظاهر موجه عبور کند و فیلتر می شود. خوب اگر این مسئله را کمی وسعت دهیم، شما می توانید نمونه های فراوان اش را در دور و بر تان خواهی دید.

دلایل زیادی برای این نحوه ی برخورد می توانیم ارائه کنیم. پس زمینه ی تاریخی محرومیت هزاره ها، ساختار فزیکی، تفاوت های مذهبی و........ هزاران دلیل دگر.با اندک تعمق می توان به این نتیجه رسید که این دلایل در اولین کابینه ی کرزی هم وجود داشت ولی باتمام حساسیت ها این کار صورت نگرفت و آقای کرزی موفق شد تمام وزیران اش را از فلتر پارلمان عبور دهد.

اگر به این شکل تحلیل کنیم، گمراه کننده خواهد بود، زیرا در افغانستان رخدادها در امتداد هم  و مثل زنجیر به هم متصل اند. رد صلاحیت وزیران مشخصا هزاره تبار از این قاعده مسثنا نیست. پس زمینه ی تاریخی، تفاوت مذهبی و ... می توانند تاثیر گذار باشند ولی بطور حتم نمی تواند علت اصلی باشد. ریشه ی همه ی این رد صلاحیت هارا در انتخابات ریاست جمهوری اخیر و ائتلاف رهبران پنبه ی هزاره ها با کرزی می توان جستحو کرد. معاملات پشت پرده انتخابات، این رهبران خوش باور را بر آن ساخت تا از برادر کرزی حمایت کنند. هرچند کرزی در دور اول ثابت کرده بود که کرزی متعهد به هیچ پیمان و تعهد نیست  و اصول کلی سیاست اش از اندیشه ی ماکیاولی سرچشه می گیرد.

همگان شاهد بودیم، آقای سیاف نیز توافق کرده بود که از نامزدی آقای محقق در پست معاونت پارلمان حمایت کند ولی وقتی خودش رای نیاورد به  همه ی آن توافقات پشت پا زد و جناب محقق صاحب سرش بی کلاه ماند. همه فکر می کردند آقای محقق باید از گذشته اش درس عبرت گرفته باشد ولی او نه تنها این را آویزه ی گوش اش قرار نداد بلکه این بار در سنگ- سنگ مناطق مرکزی رفت و برای کرزی کمپاین کرد. او در مزار شریف گفته بود: " آقای کرزی بمن وعده پنج وزارت و ولایت شدن دو ولسوالی پر نفوس هزاره نشین را بمن داده است". شاید آنموقع هیچ فکر نمی کرد که وعده غیر از توافق است.

در کشورهای دارای سیستم دموکراسی بعد از هر ائتلاف و توافقی معمولن رهبران در کنفرانسی خبری شرکت می کنند و توافقات انجام شده را با رسانه ها شریک می کنند. در افغانستان قضیه برعکس است، دونفر پشت پرده مذاکره می کنند و بعد هم یا کنفرانسی خبری مشترک در کارنیست و یا اگر کنفرانسی هم در کار باشد، صرف گفته می شود که آنها یک سلسله توافق ها را انجام داده اند ولی اصل توافق معمولن مسکوت می ماند. تفاوت دگر هم که وجود دارد وعده های دروغین است که در کمپاین ها داده می شود و بعد از ختم پروسه هیچ تضمینی برای اجرای آن وجود ندارد.

مجلس نمایندگان  نیزمی تواند مقصر باشد. کار امروز آنها را نمی توان با هیچ دلیلی توجیه کرد. امروز هیچ چیز مطرح نبود،نه شایسته سالاری ، نه سطح تحصیل  و نه هیچ مقیاس دگر. رای امروز آنها زخم بزرگی بر پیکر ملت افغانستان است و جز تشدد و پراگندکی اقوام افغانستان ، هیچ ثمره ی دگری ندارد. پارلمان که روزی انتظار می رفت خانه ملت باشد، دگر خانه ی ملت نیست. این پارلمان بازیچه ی است در دست اربابان قوم و قوم سالارها.آنها به جیب خود و ارباب قبیله می اندیشد وبس. گویا فراموش کرده است که منافع ملی افغانستان چه است و وظیفه ی آنها در این راستا چیست.

اما برای هزاره ها این یک هشدار است، آنها باید به این فکر کنند که نیازهای و دشواریهای فراروی آنها با داشتن چنین رهبرانی برآورده نمی شوند. آنها باید به تغییر بیاندیشند، باید بحران رهبری سیاسی خود را در کشور چندملیتی مانند افغانستان  جدی بگیرند.این رهبران دگر پاسخی برای جوابهای آنها ندارند. جهان بینی آنها خیلی کوچک است و گاهن تا منافع شخصی شان تنزل می کند.
هزاره ها در طول تاریخ ملی اندیشیده اند و درخدمت منافع کلان کشور بوده اند ولی هیچگاه آنطورکه انتظار می رفته با آنها برخورد صورت نگرفته است.بخشی از ان هم شاید به رهبران شان برگردد.در هنگامه ی که همه از سلاح قبیله استفاده می کنند 
،بر هزاره هاست که زاویه دید خود را تغییر داده و در راهبرد خویش تجدید نظر کنند.

مزاری یگانه رهبر هزاره ها پنداشته می شود که دارای برنامه بود. استراتژی مشخص داشت و اهداف مشخص را دنبال می کرد. به همین دلیل هم بود که از رهبر سازمان نصر به رهبر حزب وحدت و درنهایت به رهبر هزاره ها ارتقا کرد و امروز خیلی ها او را پدر معنوی هزاره ها می دانند و خطاب می کنند. رهبران فعلی هم از آنجاییکه چیز نوی برای گفتن نداشت. دنبال همان هدف را گرفتند و بعد از برآورده شدن اسمی آن در قانون اساسی، دگر حرفی برای گفتن ندارند.

 ولی این رهبران،  از آنجایی که حرفی برای گفتن ندارند و اندیشه نوی در آن نه زاییده است، ناخودآگاه درفکر منافع خودشان می افتند و چون متعلق به گذشته اند نیازهای زمان ما را درک نمی کنند، به همین ملحوظ است که حیثیت رهبر را ندارند. درین میان اگر شخصی پیدا شود که راهبرد هزاره ها را تعیین کند، اهداف مشخص داشته باشد و نیاز زمان را درک کند، بدون شک هزاره ها دور او را خواهند گرفت و از او حمایت خواهند کرد.

افغانستان کشور قومی است و هر نوع کنش و واکنش در آن  از قبیله شکل می گیرد. بناء این رهبران خصیصه ی رهبری دراین آشفته بازار را ندارند و از رهبر به خادم، نوکر و چاپلوسی"سلطان" نزول می کنند. سلطان ابتدا بازسازی را نا متوازن شروع کرد، بعد تربهسودی ها را تاراج کرد، بازهم این نوکران اش حرف برای گفتن نداشتند و حالا هم پتک پارلمان را بر سر شان می کوبد. با این حساب  تا پارلمان بعدی سلطان با مزدورانش می خواهد کار هزاره ها را یکسره کند.

 نوبت تاجیک ها هم می رسد. آنها هزاره ها را به شیخین خلاصه کرده اند و برای این در پارلمان به هزاره ها رای نمی دهند و می خواهند به خلیلی و محقق بفهمانند که پیامد ائتلاف با کرزی این است. ولی من فکر می کنم این موج به اینجا ختم نمی شود. اگر اوضاع به همین شکلی که هست ادامه پیدا کند، ریاست پارلمان هم از دست اقوام غیر پشتون خواهد رفت و افغانستان سلطه تک قومی را تجربه خواهد کرد. این در نهایت بحران جدیدی است که افغانستان با آن روبرو است. خداکند چنین نباشد.

راهکارها برای بیرون رفت از بحران موجود:

 - هزاره ها باید در اولین اقدام شان کار با رهبران فعلی را یکسره کنند. این رهبران بارها نشان داده اند که در پیچ و تاب کوچه های سیاست افغانستان راهبر نیستند. آنها در هر پیچی راه را گم کرده اند و می کنند. باید به نسل دگر از هزاره ها فرصت داده شود تا حرف شان را، راهبرد شان و اندیشه ی شان را به آزمون بگیرند، باید به آنها اعتماد کرد، باید مسیر از نو تعیین شود و راهی دگری برای فایق امدن به این مشکلات چی در سطح هزاره ها و چه در سطح کشوری جستجو شود. ضرب المثل معروفی  می گوید" آزموده را آزمودن خطاست" ما باید بیشتر از این خلیلی و محقق را بیازماییم. آنها توانایی عبور این مردم سخت کوش را از این گذر سخت ندارند. باید همه چیز را از نو تعریف کرد پیش از آنکه خیلی دیر شود.


 - سهم اقوام باید همانند لبنان و کشورهای چندملییتی دگربراساس سهمیه بندی تعیین گردد. توافق بن سهمگیری 19 درصدی هزاره ها را تعیین کرده بود و حال سهم آنها در دولت به یک درصد هم نمی رسد. 

- نمایندگان هزاره ها و سایر اقلیت های آسیب پذیردر مجلس هم به تناسب نفوس شان نیست. این روش های غلط است که زمینه ی  فاشیسم و دکتاتوری را فراهم می کنند. تا این روش ها تغییر داده نشود و تغییر در کادر رهبری هزاره ها بوجود نیاید و نیز حاکمیت از تمامیت خواهی دست برندارد، افغانستان افغانستان نخواهد بود.

- درنهایت این نحوه ی رایدهی در پارلمان دموکراسی نه ، بلکه استبدادی است و نمی تواند گره از کار این ملت باز کند. باید ساز و کار سنجیده شود تا جلوی  زورگویی هایی این چنینی گرفته شود و حق کتله های آسیب پذیر جامعه تلف نشود.

- باید راهکار بوجود آید تا " رای بر مبنای نژادی در خانه ی ملت و تعصب در هر بخش از دولت" را جرم اعلان نموده و عاملین آن مجازات گردند.

۶ نظر:

علي شمس گفت...

عالي است ديدگاه شما اين همه شكست سياسي به باز انديشي عميق در سطح رهبري مار فرا ميخواند . مهمتر اينكه بايد در انتخابات آينده آويزه گوش ما باشد. اي كاش از ياد نبريم كه تاريخ ما تاريخ شكست بوده است.

علي شمس گفت...

با شما موافقم شكست هاي دنباله دار سياسي ضروت جدي به باز انديشي رهبري را برجسته مي سازد. اي كاش در انتخاب آينده اين مسايل آويزه گوش ما باشد تا در رقم زدن فرداي بهتر سهم داشته باشيم.

مشرقی گفت...

سلام پویش گرامی
به نظر من آنقدر هم غیر عادی نبود.افغانستان کشوری است که سالها از ملت شدن فاصله دارد. در چنین کشور و جامعه هر چه ممکن است اتفاق بی افتد.

محمد تقی دانش گفت...

با سلام و احترام !
باید با فاشیست قوم گرا و تروریست حلقات کرزی مبارزه کرد. حق گرفتنی است نه دادنی !

حسن رضا "پرهام" گفت...

در پارلمان کشور این دفعه میی توان گفت که : در گذشتها همین گونه بود ، اما حال که برو ز داد علتش انی است که از این پیش فکر قومندانان فکر می کردندکه دیکر شاید خلاص شده باشد واکنون با رونق کرفتن این گونه مسایل دوباره گذشته ها به یادشان امد. تر ک عادت موجب مرض می شود ما از قومندانان خویش توقع فراتر از این را نیداریم

547 گفت...

سلام عزیز بی خیال ... این بازیهای سیاسی را زیاد جدی نگیر ...
پایدار نیست .
با پست جدید بروزم ...
منتظرتم ...