۱۳۹۱ فروردین ۱۸, جمعه

بعد از مدتها...

        روزها وماهها میگذرد و حتی سال نو میشود و از آپدیت این وبلاگ خبری نیست. قرار بود این وبلاگ همه روزه بروز شود و واکنشهای نویسنده وبلاگ در ارتباط به محیط و وقایع دور و اطرافش را انعکاس دهد. اما اینکار به دلایلی موجه و ناموجه نشد که نشد و بعضا از حوزه بحث این وبلاگ خارج است.

        اینکه دوباره اینجا مینویسم آنهم بعد از روزها خوشحالم. اینکه دوباره بکارم برگشته ام و اینجا مملو از آدم است شادمانم میکند و شادمانی هم هدیهی کمی نیست. بخصوص اگر آن آدمها پویای دانش اند، در جستجوی زندگی بهتر برای آینده این کشورند. هرکسی بقدر توان خویش. محیط اینجا آرام است؛ آنقدر که بشود حدث زد که انتحارت نکنند و این هدیه کمی نیست. هرچند تعدادی از دوستانم سرزنش ام میکنند که چرا کارهای دگری نمیکنم؛ چرا در این دفتر باید کار کنم و چرا اینجا. خیلیها میگویند اینجا شما را از مسایل روز دور میکند اما این منم و لجبازیهای من...

       سال نو آمد و فرصت تبریک سال نو هم از من گرفته شد. روزهای آغازین سال  آنقدر مصروف بودم که فرصت نشد از وبلاگ ام سر بزنم. امیدوارم این سال، سال فرصتهای تازه و رویش شادمانیهای تازه باشد. کم فرصتها از دست نرفته اند و شادمانی کمتر به سراغ ما آمده. تا آمده ایم قد علم کنیم؛ شخصی، گروپی و دستهای ناشناس اما آشنا قصد بیخ و بن ما را کرده اند. بهار طبیعت اما باز از جوشش امید در روزهای ناامیدی ما نوید میدهد. هنوز امید مان را بفردای بهتر از دست نداده ایم. راهی رفته را باید رفت حالا ممکن است با دشواریها مواجه شویم. ممکن است دست اندازها زیاد باشد ولی نباید نا امید شد. حالا قصه سال گذشته و اینکه چه گذشت  بماند برای بعد.