۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

سایهء سنگین تروریسم


1- گفته بود:" از افغانها متنفر است".این را یکی از دوستانم قصه کرد. او چند روز پیش  برای انجام تعدادی آزمایشهای طبی به بیمارستان رفته بود. در سالن انتظار شفاخانه به یک عرب برخورده بود. عرب از دوستم پرسیده بود که از کجا است؟ او هم گفته بود از افغانستان . سپس عرب گفته بود از شما منتفر ام، شما تروریست و افراطی هستید.  و باز همین دیروز باهمدگر صحبت میکردیم یکی از دوستانم گفت که یک عرب سوری نیز به شوخی به او گفته: " چاقو همراهت نیست؟ شما که از افغانستان هستید و باید این چیزها را باخود داشته باشید". اینجا خیلیها هنوز فکر میکنند اسامه بن لادن از افغانستان بوده...

2- در همین دانشگاه ما یک عراقی نیز برای فوق لیسانس یا ماستری آمده است. او لباس تیپیک یک زن مسلمان را دارد و برعکس ایرانیها با حجاب و روسری به انظار عمومی حاضر میشود. یک روز در حالیکه بغض گلویش را میفشرد، میگفت:" همصنفان ام به شوخی بمن میگویند از ما دور شو، تو یک تروریست هستی و مبادا بُمبی- چیزی را زیر آن لباسهایت قایم کرده باشی و من فقط به آنها نگاه میکنم و حرفی برای گفتن ندارم."

حکایت ما و عرب به ضرب المثل معروف" کور به یک چشم میخندد" میماند. همه میدانند که عربها درکنار پاکستانیها صادر کنندگان تروریسم بین المللی هستند و درعین حال خود شان قربانی تروریسم هستند. بعد آنها برگشته بما میگویند از شما متنفریم. گویا نمیدانند عربستان مامن و خاستگاه القاعده بوده است و دو کشور عربستان و امارات حامی و پشتیبان بدون قید و شرط طالبان بوده اند. زمانی یکی از دوستان شرقی کشورم گفته بود که اگر طالبان را یک بار به خارج کشور ببریم و آنها دنیا را ببینند و تحقیرها را تحمل کنند، شاید دگر طالب وجود نداشته باشد. نمیدانم همینطور خواهد بود یانه...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

فردوسی چه خوش گفته بود: زشیر شتر خوردن و سوسمار عرب را بجایی رسیده است کار....تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

خود ما خودها را مسخره ی دنیا کردیم.

ناشناس گفت...

عرب ها خیلی خراند