۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

روز سرنوشت

خیلی دوست داشتم امروز آنجا بودم. کسی را انتخاب می کردم و یا خودم را انتخاب می کردم. آری چی عیبی دارد؟ خودم را. ا ین همه آدم کاندید شده من هم یکی از آنها. یا حداقل رای میدادم به کسی که میخواستم.
خدا! رای دادن چقدر سخت است. از بین 600-700 نفر فقط یکی را انتخاب کنی. 

قاچاقبر مواد مخدر !
فرمانده دیروز جنگ!
رهبر قبیله
ملای مسجد
مافیای زمین
روشنفکر قلابی
و یا...........
نه براستی کدام یک؟
براستی انتخاب میان بد و برتر چقدر سخت است، البته نمی گویم همه بد اند. شاید خوب هم میان آنها پیدا بشود ، اولن که خیلی کم است و دومن شناخت آنان خیلی دشوار شده است.
"مارگزیده از ریسمان درار می ترسد". ما مردم مارگزیده ایم . هرکس را انتخاب کردیم. نقطه مقابل انتخاب خود را مشاهده کردیم. انگار آدم دگه شده بود. باگذشته اش صد در صد تفاوت کرده بود.

********
آن هم به کنار. تهدید طالبان را چی؟ جدی نگیریم؟ نمیشه جدی نگرفت. آنها خیلی بیرحم و خونریز اند.هرچند بردران ما هستند ولی برادران ناراضی اند و چون ناراضی اند هرکار که خواسته باشند، انجام می دهند. خدا امروز را بخیر بگذراند. امروز مردم به قیمت جانشان به حوزه های رایدهی میروند.شاید در خیلی از حوزه ها.برای دوستانم دعا می کنم. برایشان مصئونیت میخواهم.

********
خودم اینجا ام و تکه ی از قلبم را جا گذاشته ام.آنجاست
گوشه ای از خاطراتم آنجا است
بخش از زندگی ام آنجاست
تکه ی از هستی ام انجاست
شاید هم بخشی از وجودم آنجاست
و شاید هم تمام وجودم......
و سفر تمام وجودم را از من دریغ داشت.

برای تو و همه ی مردمان کشورم سعادت ارزو می کنم.خداکند فردای امروز سرنوشت از جنس دگر برای تمام مردم کشورم باشد. و این انتخاب آغازی باشد برای پایان تمامی مشکلات هم میهنان ام.
یک آغاز پرشکوه
و یک آغاز..................

هیچ نظری موجود نیست: