۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

زنده باد فساد

عجله داری زودتر خرید ات را خلاص کنی، به خانه برگردی، غذا بپزی و بعد هم بازی آلمان با اسپانیا در نیمه نهایی را تماشا کنی. با عجله موتورسایکل ات را کنار جاده، پیشروی فروشگاه زنجیره ای "اسمارت" پارک می کنی و بعد میروی داخل. 

بعد از تکمیل خرید و تصفیه حساب برمی گردی، می بینی موتورت نیست.هرچه اینطرف و آنطرف می گردی، کمتر نشانی از آن می یابی. از نفر امنیت فروشگاه می پرسی: "راستی موتور سرخ رنگی را اینجا پارک کرده بودم ندیدی؟:کلمات انگلیسی را شمرده-شمرده و جویده- جویده از دهان اش بیرون می کند."چرا دیدم.پولیس برداشت و برد".

 نگران می شوم، وای چی کاری بدی شد.حال باید اداره پولیس ترافیک بروم. جریمه بپردازم. جواز و لیسانس نشان بدهم. سر زنش شوم. در فکر آن می شوم که بروم و کدام موتری، ریکشایی، چیزی کرایه کنم و بروم اداره پولیس. درست همین موقع سبزی فروش آنجا مرا صدا می کند:" موتر پولیس آنطرف استاد است، اگر دنبال "اسکوتی" ات می گردی ، برو پیش اش".  و با ساییدن  دوتا انگشت اش بهمدگر بمن حالی می کند که برای گرفتن موتر سایکل ات باید پول بپردازی.

جلو می روم و به اصطلاح "گریتینگ" (سلام ) می کنم و بعد از خوش و بش می گویم: "آقا ببخشید اشتباه شده دگه تکرار نمی شود.موتورم را پایان کنید میخواهم بروم.محصل ام و باید برای امتحان آمادگی بگیرم". حسابی خودم را زده ام به موش مردگی. پولیس می گوید نه هیچ امکان ندارد. باید در اداره پولیس بیایی و موتورت را بگیری. مدارک اقامت و لیسانس ات را هم فراموش نکنی. می گویم پولیس محترم من جریمه را همین الان پرداخت می کنم. 

یکدفعه چشمانش گرد می شود. بمن می گوید ازینکه محصل هستی، باشه ایندفعه میگذرم ولی تکرار نشود.می گوید:" زود باش! پنجصد روپیه بده" می گویم ندارم خرید کرده ام و پولم تمام شده. بعد می گوید هرچه داری بده. صد روپیه می دهم و به مادون اش دستور می دهد که موتورم را پایین کند.

نفس راحتی می کشم و تازه یادم می آید. سالها پیش کتابی خوانده بودم بنام "زنده باد فساد" نوشته ی علی ربیعی استاد دانشگاه تهران. نویسنده در کتاب اش دلایل بوجود آمدن فساد و نیز راهکارهای مقابله به آن را به برسی گرفته بود. براستی در کشورهای جهان سومی اگر فساد وجود نداشته باشد، چی خواهد شد؟ قدرتمندان با استفاده از قدرت شان قانون را دور می زنند و مردمان عادی چیکار خواهند کرد؟

بعد از این حادثه فکر می کنم فساد در بعضی مواقع یک راهکار خوب برای دور زدن بوروکراسی و فرمالیته، نیزهست. این قدر هم بد بین نباشیم. این غربی ها به ناحق به کرزی گیر سه پیچ می دهند. شاید کرزی هم مثل من بعضی مواقع به دور زدن قانون و سوء استفاده پول های باد آورده ضرورت داشته باشد. براستی یک فرق کوچک بین این پولیس و حکومت ما وجود دارد، و ان اینکه دولتمردان ما میلیون ها دالر برای دور زدن قانون می گیرند و این پولیس بیچاره فقط صد روپیه.

«همه چیز فروشی است ،در کشور ما همه چیز را می توان خرید در این معاملات نامشروع داشتن باریکه ای از قدرت نیز ابزار تمام عیاری برای معامله است که به کمک آن میتوان به صورت غیر قانونی به پول و سایر کالا ها دست یافت.» 
جمله ی بالا ازموبوتو رئیس جمهور زئیر است که در مورد کشورش می گوید.

"زنده باد فاسد!"

۳ نظر:

محمد تقی دانش گفت...

با سلام !
فساد در افغانستان بیداد میکند.از کرزی تا یک کارمند ساده ، بدون رشوه راه نمیرود. دود این فساد به چشم همه میرود و جامعه را نابود میکند.

حسن رضا "پرهام" گفت...

بلی : زنده باد فساد ، چه یک قصر های زیبایی وچه یک لند کروزر های زد گلوله ی وبا هزاران دالر .

547 گفت...

به به سلام ...
خوبی پویش عزیز؟ خیلی قشنگ بود.

چند نکته بیادم امد:

ایران: با دوستم موتور را پارک کردیم(پارکنک قانونی) پلیس وقتیکه متوجه شد افغانی هستیم. خطاب میکند. باشما هستم. افغانی. گواهینامه...؟ مدرکی اقامتی ...؟ بالاخره چند تا فحش حصابی و درخواست رسمی پول...

نمیدانم کجا: شاید در نهج البلاغه خوانده بودم که ستم گر و ستم پذیر هردو مسئول هستند. این را میشود در مورد یاداشت شما هم تفسیر کرد.


ولی این جا اوروپا برای اولین بار اخطار میده بعد جریمه مینویسه ... ورش نمیداره ها....

خدا حافظ