۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

هیولائی بنام فیس بوک

از تویتر و فیسبوک بعنوان ابزار رستاخیز خاورمیانه نام میبرند. خیزش عظیمی که طی کمتر از یک ماه دو حکومت توتالیتر را به ورطهی سقوط کشاند وموج عظیمی از بیداری و مقاومت را در جهان عرب ایجاد کرد. پس لرزه های این خیزش کشورهای یمن، مراکش، بحرین، اردن و حتی عراق را نیزتکان داده و پیرترین حکمران افریقا معمرقذافی را نیز در لبه پرتگاه قرار داده است.ملک عبدالله پادشاه سالخورده ی عربستان در یک اقدام بی سابقه اقدام به خرید تارنمایی فیسبوک کرده است. آقای عبدالله پیشنهاد وسوسه انگیز 150 میلیون دالری را برای تصاحب تارنمایی فیس بوک نموده است. شاید ملک عبدالله میخواهد با تصاحب فیسبوک از تاثیرات آن در امان بماند.  

البته تاثیرات فیسبوک و تویتر تازگی ندارد، باراک اوباما شاید اولین رهبری باشد که تاثیرات معجزه آور شبکه های اجتماعی را دریافت. تبلیغات گسترده ی طرفداران اش در این شبکه ها باعث برتری او بر خانم کلینتون شد و درنهایت زمینه ی راهیابی او را به دفتر بیضوی کاخ سفید فراهم کرد. نیک کلک رهبر لیبرال دموکرات انگلیس سیاستمدار بعدی بود که بطور موثر از قدرت شبکه های اجتماعی و درکل از رسانه ها استفاده کرد و راه صدساله را یک شبه پیمود و به معاونت نخست وزیری انگلیس رسید. هوگو چاوز رهبر ونزوئلا نیز با آگاهی از قدرت شبکه های نوظهور استفاده کرد و درظرف نیم ساعت از ورودش به تویتر، بیشتر از سی هزار نفر به تویت اش پیوستند. امروزه اکثر اشخاص بانفوذ، ستارگان سینما و شخصیت های معتبر از شبکه های اجتماعی برای ارتباط با طرفداران شان استفاده میکنند.

در افغانستان نیز سیاستمداران جوان و جویای نام مانند احمد بهزاد، فوزیه کوفی ،هماسلطانی ویکتعداد دگر از شبکه های اجتماعی برای برقراری ارتباط با طرفداران شان استفاده میکنند. رهبران جوانیکه تا اینجا نشانداده اند، به سرعت جایگاه رهبران سنتی را تنگ و تنگ تر میکنند.این عوامل و نیز خانه تکانیها در خاورمیانه و شاخ افریقا، باعث میشود که رهبران سنتی افغانستان نیز نگرانی خود را بشکل واضح ابراز دارند. آقای ربانی در تازه ترین اظهارات اش درمورد نفوذ فیسبوک  درکابل خطاب به علما و ملاهای افغانستان گفت:"شکی نیست که اگر علما جای خود را بگذارند، مرجعیت و رهبریت خود را به دیگران بگذارند، گاهی اتفاق می افتد که به اصطلاح جوانان فیس بوک و اینترنت رهبری جامعه و تحولات را بدوش می گیرند." نام بردن از فیس بوک در جمع کسانی که شاید اولین بار این اصطلاحات را شنیده باشند، درنوع خود جالب است و نیز موئد این نکته است که جوانان فیسبوکی به اندازه ی کافی رهبران افغانستان را نیز تکانداده اند.

اما اینکه آیا آقای ربانی و همقطاران سنتی اش بتوانند جلوی نفوذ این شبکه ها را بگیرند، کمی دشوار بنظر میرسد. فقط درصورتی خواهند توانست جایگاه سنتی شانرا حفظ کنند که به حرف جوانان پاسخ منطقی داشته باشند. بجای مقابله با تلاشهای جوانان سعی درهماهنگی با آنها داشته باشند. فکر میکنم قطار فیسبوک هم مثل قطار آقای احمدی نژاد بدون بریک است و به راهش ادامه خوهد داد.بهترآن خواهد بود تا رهبران ستنی افغانستان بجای مقابله، نقاط ضعف خود را با استفاده از مشوره های جوانان پوشش دهند تا اینکه به مقابله بپردازند.




۳ نظر:

صمیمی سبزلی گفت...

پویش گرامی درود
تحلیل شما عالی است
اما شنیدم که آقای ربانی چنین سخنرانی نکرده است. کسی که ادعا دارد سخنرانی ربانی را از اول تا به آخر شنیده است، می گوید او از فیس بوک وجوانان فیس بوکی نامی نبرده است
ان الله اعلم
:)

رویا گفت...

سلام
من در گفته های آقای ربانی هیچ شکی ندارم.آنها به اندازه ی کافی تنگ نظر هستند که جوانان را تهدید خود بدانند. اگر جامعه جهانی در افغانستان نباشد همین ربانی خواستار مسدود شدن فیس بوک میشود.

salam گفت...

سلام لطفا این طومار را امضا و به دوستان هم سفارش نمایید
http://www.thelocal.de/sci-tech/20110225-33361.html
جمع آوری امضا برای بازسازی تندیس های بودا در بامیان