آخرین روز است پُشت کامپیوترم می نشینم و کلکهایم را روی کیبورد میفشارم، آخرین روز سال و آخرین ناگفته های سال نه آخرین روز ناگفته ها. 2010 سال برایم سال پرفراز و فرود بود. سالی با تجربه های جدید و چالشهای جدید. درهمین سال به خانواده وبلاگ نویسان پیوستم. به ادامه ی تحصیل ام پرداختم. سال اول تحصیل ام را با موفقیت تمام کردم و سال آخر تحصیل ام را آغاز کردم.
خوشحالیها، تاثیرپذیریها، خوب و بد زندگی، تجربه های جدید و آزمون و خطاهای خودم را اینجا پُست کردم. مثل همیشه بی حوصله بودم. با عجله نوشتم. بدون ویرایش. نوشتم چون نخواستم ناگفته هایم تبدیل به عقده شود. نوشتم چون حس کردم نیاز دارم به نوشتن. احساس کردم بنویسم چون به نوشتن علاقه داشتم. نوشتم تا خودم را در آیینه ی این وبلاگ مشاهده کنم. لحظه هایم سپری میشدند باید آنرا نگه میداشتم و اینجا نگهداشتم شان.
چیزهای آموختم. از دانشگاه، از انترنت، محیط و دوستان جدید. آموزش آنلاین را تجربه کردم. با دوستان جدید آشنا شدم. دوستان گم شده ام را پیدا کردم.
با این همه مقدار وقتیکه هدر دادم قابل ملاحظه بود، پشیمانم ولی خودم را ملامت نمی کنم. معذرت نمیخواهم. شاید به آن نیاز داشتم. فیلم دیدم. فیسبوکیدم. آه چقدر وقت ام را صرف اینکارها کردم. سال جدید و استراتژی جدید. نیاز به تغییر هست. باید تغییر کرد. باید بیشتر ارزش وقتم را بدانم.باید کتاب بخوانم. باید بیشتر دنیایم را بشناسم. باید بیشتر کار کنم...باید...
خوشحالیها، تاثیرپذیریها، خوب و بد زندگی، تجربه های جدید و آزمون و خطاهای خودم را اینجا پُست کردم. مثل همیشه بی حوصله بودم. با عجله نوشتم. بدون ویرایش. نوشتم چون نخواستم ناگفته هایم تبدیل به عقده شود. نوشتم چون حس کردم نیاز دارم به نوشتن. احساس کردم بنویسم چون به نوشتن علاقه داشتم. نوشتم تا خودم را در آیینه ی این وبلاگ مشاهده کنم. لحظه هایم سپری میشدند باید آنرا نگه میداشتم و اینجا نگهداشتم شان.
چیزهای آموختم. از دانشگاه، از انترنت، محیط و دوستان جدید. آموزش آنلاین را تجربه کردم. با دوستان جدید آشنا شدم. دوستان گم شده ام را پیدا کردم.
با این همه مقدار وقتیکه هدر دادم قابل ملاحظه بود، پشیمانم ولی خودم را ملامت نمی کنم. معذرت نمیخواهم. شاید به آن نیاز داشتم. فیلم دیدم. فیسبوکیدم. آه چقدر وقت ام را صرف اینکارها کردم. سال جدید و استراتژی جدید. نیاز به تغییر هست. باید تغییر کرد. باید بیشتر ارزش وقتم را بدانم.باید کتاب بخوانم. باید بیشتر دنیایم را بشناسم. باید بیشتر کار کنم...باید...
۱ نظر:
هههههههههه سلاممممممممم عزیززززز
راسی میگی ...؟؟؟ نه جدی خداوکلی؟؟؟؟؟
من که چند بار حتی فیسبوکم را حذف کردم. ولی نشد. وبلاگ نویسی که سر جایش. حقیقتش فکر میکنی به اینها چه نیازی هست. بنظرم هیچ. فقط وقت تلف کردن. من که بارها تصمیم گرفته ام که وقتم را تلف نکنم هههههههه نشد که نشد.
راستی نمیشه تصمیمی دسته جمعی بگریم؟؟؟
بی خیال بابا فکر کن یه کتاب رمان خواندی خلاص کردی، یا یه کتابی تاریخ... یا هرکتابی دیگه که چه بشه؟؟ اصلا فرض کن ادم دکترا گرفت ... که چه بشه...هههههههه وای چقدر نهیلستی فکر میکنم مگرنه ...؟؟ ولی یه چزای به درد بخور هم توش پیدامیشه.
شاد پیروزباشی ... سال نو هم تبریک باشه. راستی اینکه میگیم سال نو تبریک باشه و تو میگی ممنون... یعنی چه ؟؟؟ اگه نگیم هم هیچ اتفاقی نمیافته. اینکه گفتم هم هیچ اتفاقی نیافتاد. خوب مگه قراره همه اش اتفاق بیافته...؟؟؟ اری دیگه...اتفاق افتادن اینجور چیزها مگه شاخ و دم دارد...؟؟ میگن دارد ولی من که ندیده ام ...همه چیز را دیده ام فقط این یکی را ندیده ام هههههههه بای
ببخشی چرت پرت نوشتم.
سبز باشی.
ارسال یک نظر