۱۳۹۳ آبان ۲۱, چهارشنبه

سریال تجاوز و سکوت دردآور علما

باز هم تجاوز و این بار بر یک کودک سه ساله. همین چند روز پیش بود که خبری مبنی بر تجاوز طالبها بر دو راس گاو, در شبکه های اجتماعی دست به دست شد. برای خیلی از کاربران شبکه های اجتماعی این خبر به هجو تلخ تبدیل شده بود و هرکسی از زاویه ای به آن پرداخته بودند. قبل از آن هم مردی برای سالهای متوالی بر دخترش تجاوز کرده و حالا صاحب دختر چهار ساله ی هستند. نمیدانم دختر-نواسه آن مرد در آینده به چی سرنوشتی دچارخواهد شد وقتی با واقعیت تجاوز پدر-پدرکلان اش مواجه شود. حتما تجاوز ملا امام مسجد بر دخترنوجوان کندزی ره هم شنیده اید.

این مطمئنا آخرین خبری از این دست نخواهد بود و در آینده نیز این از این خبرها خواهیم شنید. من وقتی به این قضایا فکر میکنم به این نتیجه میرسم که این ملت مرده است و یا از فرط مشکلات سیاسی, قومی و قبیله ای وجدان جمعی اش کرخت شده است و هرقدر سوزن بزنیم, درد را حس نمیکند و همینطور عمق فاجعه را. بارها از علما, محاسن سفیدان در این صفحه و در جاههای دگر خواسته ایم تا موارد این چنینی را جدی بگیرند, چه دین و مذهب این اعمال را تقبیح کرده است ولی کو گوش شنوا. حالا اگر خبری مثلا درمورد کاریکاتور اهانت آمیز در انترنت منتشر شود که در فلان کشور چنین و چنان کار شده, همین عالم دین ما موج بزرگی ایجاد میکند و تظاهرات. خداوند به عالم دین اش هم آگاهی بدهد حال اگر در کشور خود ما وقایع این چنینی رخ بدهد, ملت آرام است مثل اینکه هیچ اتفاق نیافتاده است. من واقعا مانده ام با این جامعه مریض چکارباید کرد. شاید به تلنگری جدی ضرورت داریم یا شاید هم به یک شوک بزرگ. فکر میکنم هرکس  در هربخشی و متناسب با شعاع وجودی اش باید در این مبارزه کار و فعالیت کند, حالا از وبلاگ گرفته تا مسجد و منبر و شبکه های اجتماعی.

فعلا توان من در همین حد است.