۱۳۹۱ آبان ۱۰, چهارشنبه

حمید رحیمی و هوادارانی از جنس ما

هفت راند طول کشید تا حمید رحیمی حریف قدر تانزانیایی خود را شکست بدهد و نیم ساعت وقت. هموطنان زیادی بیدار مانده بودند تا اولین مسابقه حرفه ای بوکس" مبارزه برای صلح" را تماشا کنند. مبارزه حمید با تشویق دو هزار نفر همرا بود و با هر مشت او سالن منفجر میشد. سید امبلوا شدیدا خود را تنها احساس میکرد و قابل پیش بینی بود که خواهد باخت. جو خیمه به نفع او نبود نه تماشاگران و نه مجریان و نه...

برخورد مجریان برنامه، تماشاچیان و حتی افغانها در شبکه های اجتماعی حیرت آور، گیج گننده و در مجموع خیلی غیر حرفه ای بود.رسم براین است که مجریان و برگزارکننده گان برنامه های این چنینی انصاف و اصل بیطرفی را رعایت میکنند ولی در مسابقه دیشب از این چیزها خبری نبود. دو مجری بشدت غیرحرفه ای و بدور از اخلاق خبرنگاری برنامه را اجرا کردند. به باور اکثریت آنها حتی الفبای خبرنگاری را بلد نبودند. حتی قاری قران برای موفقیت حمید بزبان عربی دعا کرد، چیزیکه اصل قاری بودن او را بعنوان یک قاری بین المللی زیر سوال میبرد. رسم شده که در این کشور همه چیز رنگ مذهبی بخود میگیرد و دعا برای پیروزی حمید از یکطرف و مسلمان بودن دومشت زن از طرف دگر. 

اجرای دو آهنگ بزبان پشتو برای خیلی از تماشاچیان تعجب آور بود. درکشوریکه حساسیت های زبانی، قومی و ... بیداد میکند، برنامه ریزی این چنینی واقعا حساسیت برانگیز است. کانادا مثال خوبی از برقراری تناسب زبانی برای افغانها است و ما باید در اینگونه موارد احساسات مردم را در نظر بگیریم. متاسفانه تلویزیون ملی بیطرفانه به اینگونه قضایا برخورد نمیکند و برای این است که شاید کمترین بیننده را درمیان تلویزیونهای افغانستان دارا است.

فحش و دشنام به حریف حمید نیز اشتباه جبران ناپذیر دگر ماها بود و ما حتی در مبارزه برای صلح خویشتندار نبودیم. نتوانستیم ثابت کنیم که ملت با فرهنگی هستیم. ازآهنگ که به آریایی بودن افتخار میکرد تا به فحش و دشنام که نصیب امبلوا شد، همه و همه نشاندهنده ای بود که ما درملغمه ای از فاشیست بودن و تبعیض گرا بودن گیر کرده ایم و این خلاف داعیه تمدن پنجهزارساله ما است. هرچند ما خشونت های سی سال اخیر تاحدود زیادی ثابت کرده ایم که پشیزی از آن فرهنگ پنجهزارساله را باخود نداریم. ما باید بدانیم که آریایی بودن چیزی به ارزش ما اضافه نخواهد کرد و همینطور فحش دادن به یک مهمان.. شاید محرومیت جان تری بازیکن معروف انگلیسی را بدانیم که فدراسیون فوتبال انگلستان شدیدا در برابرش واکنش نشانداد. تبعیض و هتاکی در ورزش پیامد سنگینی دارد و ما باید یاد بگیریم که رفتار ما بهتر باشد تا اینکه آریایی باشیم و به آن افتخار کنیم.

و حتی دوستان ما در شبکه های اجتماعی و رسانه ها که داعیه روشنگری دارند، نیز به تعبیرهای چون سیه چرده، چاکلیتی، ذغال و... متوسل شدند. کاری که کمتر میشود انتظارش را داشت، هر چند فکر میکنم آنها از روی شوخی اینکار را کرده باشند ولی تحت هر عنوان نباید کرامت انسانی کسی را زیر سوال برد.

و اما سمیع حامد شاعر پرآوازه افغان در صفحه فیسبوک اش خبر از تبانی در این مسابقه داده است که خیلی ناامید کننده است. نمیدانم چرا حتی بزرگان مثل حامد معتقد به تیوری توطئه اند و جریان حوادث را توطئه آمیز میدانند. تبانی آفت بزرگ ورزش است و بهای سنگین دارد و در ورزش قابل بخشش نیست. من فکر نمیکنم قهرمان تانزانیایی دست به تبانی زده باشد.

خیلی از دوستان گفته و نوشته اند که تجربه اول است و مشکلات این چنینی را در پی دارد. من هم امیدوارم در تجربه های بعدی ما پند بگیریم و اشتباهات خود را به حداقل برسانیم هرچند شک دارم..

۱۳۹۱ آبان ۸, دوشنبه

عید

روز چهارم  عید قربان است و تعطیلات برقرار. اصلن تعطیلات از هفته ی قبل آغاز شده بود و ممکن تا آخر این هفته ادامه کند. عید فرصتی بود برای فراموش کردن انبوه مشکلات این سرزمین ولی این فرصت هم از ما گرفته شد. میمنه در سوگ فرو رفت و در غزنی هم به زندگی مسافران نقطه پایان گذاشته شد.

درسوی دگر ملاعمر اما، پیام عیدی اش را مثل سالهای گذشته نشر کرد. او در پیام اش سیمای یک رهبر تمام عیار را ترسیم کرد. از ادامه راهش سخن گفت و از کاربرد تلاشهای سیاسی و نظامی در کنار هم. او اطمینان داد که حق زنان و مردان را خواهد داد و ... 

و رهبران دگر هم پیام دادند هر کدام به نوبه خود ملت افغانستان را نشانه رفتند و رقیبان شانرا ....  اما پیام طالبان در میمنه و غزنی خیلی گویا و روشن بود. آنها همانند که بودند. من خودم قانع نشدم که ملا عمر نویسنده پیام اش باشد. شاید کسانی دگر اند که میخواهند ملا عمر تلطیف شده را به بازار بیاورند تا شاید خریداران مشتاق اش را بیابند.ورنه پیام  آنها در فاریاب و غزنی خیلی رسا تر بود. این ماهیت واقعی انها ست و تلطیف هم نخواهند شد.

من بی خیال و کرخت از اتفاقات مثل همه ی افغانها که تاحدودی به رخدادهای این سرزمین واکسینه شده ایم، خانه نشستم با دوستان و آشنایات دید و بازدید کردم، عیدی دادم و با اطرافیان خوش و بش کردم همین. بقول امیری تظاهر کردم به زندگی کردن بی خیال اینکه چه خواهد شد...