۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

امید اخپلواک خبرنگار قربانی انتحاریهای ارزگان

حمله ی طالبان به ترینکوت مرکز ارزگان بیست و یک قربانی گرفت. احمد امیداخپلواک خبرنگار آزاد که برای بی بی سی و خبرگزاری پژواکگزارش تهیه میکرد، نیز در جمع کشته شدگان است. آخرین گزارشیکه از آقای اخپلواک خواندم، راجع به دایکندی نگاشته شده بود. آقای اخپلواک در این گزارش مشکلات مردم دایکندی را به شکل بسیار واضح بازتاب داده بود.عکسهایی از زندگی مردم دایکندی در کنار گزارش، تصویر واقعی از زندگی مردم دایکندی را ارائه میکرد. آقای اخپلواک همچنین گزارشهای گویا از وضعیت جنوب افغانستان تهیه میکرد.

فقدان این خبرنگار جوان را  به جامعه ی خبرنگاران کشور تسلیت میگویم. بدون شک نبود آقای اخپلواک ضایعه ی جبران ناپذیر خواهد بود.
شرح بیشتر را در گزارش بی بی سی (اینجا) بخوانید.

۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

سایهء سنگین تروریسم


1- گفته بود:" از افغانها متنفر است".این را یکی از دوستانم قصه کرد. او چند روز پیش  برای انجام تعدادی آزمایشهای طبی به بیمارستان رفته بود. در سالن انتظار شفاخانه به یک عرب برخورده بود. عرب از دوستم پرسیده بود که از کجا است؟ او هم گفته بود از افغانستان . سپس عرب گفته بود از شما منتفر ام، شما تروریست و افراطی هستید.  و باز همین دیروز باهمدگر صحبت میکردیم یکی از دوستانم گفت که یک عرب سوری نیز به شوخی به او گفته: " چاقو همراهت نیست؟ شما که از افغانستان هستید و باید این چیزها را باخود داشته باشید". اینجا خیلیها هنوز فکر میکنند اسامه بن لادن از افغانستان بوده...

2- در همین دانشگاه ما یک عراقی نیز برای فوق لیسانس یا ماستری آمده است. او لباس تیپیک یک زن مسلمان را دارد و برعکس ایرانیها با حجاب و روسری به انظار عمومی حاضر میشود. یک روز در حالیکه بغض گلویش را میفشرد، میگفت:" همصنفان ام به شوخی بمن میگویند از ما دور شو، تو یک تروریست هستی و مبادا بُمبی- چیزی را زیر آن لباسهایت قایم کرده باشی و من فقط به آنها نگاه میکنم و حرفی برای گفتن ندارم."

حکایت ما و عرب به ضرب المثل معروف" کور به یک چشم میخندد" میماند. همه میدانند که عربها درکنار پاکستانیها صادر کنندگان تروریسم بین المللی هستند و درعین حال خود شان قربانی تروریسم هستند. بعد آنها برگشته بما میگویند از شما متنفریم. گویا نمیدانند عربستان مامن و خاستگاه القاعده بوده است و دو کشور عربستان و امارات حامی و پشتیبان بدون قید و شرط طالبان بوده اند. زمانی یکی از دوستان شرقی کشورم گفته بود که اگر طالبان را یک بار به خارج کشور ببریم و آنها دنیا را ببینند و تحقیرها را تحمل کنند، شاید دگر طالب وجود نداشته باشد. نمیدانم همینطور خواهد بود یانه...

۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

انتقال مسئولیت، بامیان و شروع تازه

         شمال و جنوب حکایت متفاوت، دوگانه و مجزا ولی درعین حال سرنوشت مشترک دارند. به گزارش رسانهها امروز آقای احمدزی مسئول پروسهی واگذاری مسئولیت به افغانها رهسپار بامیان شده تا مسئولیتها را  از نیوزیلندیها به داخلیها واگذار کند. پروان اولین ولایتی بود که عساکر امریکایی برای همیشه از آن خارج شد. به همان تناسب که جنوب از نا امنی رنج میبرد درشمال (به استثنای بعضی ناامنیها در کندز و تخار) و بخصوص مرکز اما، حکایت متفاوت بوده است هرچند ماه های اخیر تقریبا این تصور را بهم ریخته است. حال دولتمردان در برنامه ی بهم فشرده و کارشناسی نشده قرار است مسئولیتها را به صاحبخانه برگرداند. امریکه در ابتدای کار ممکن است حس خوشبینی را به دولتمردان القا کند ولی به همان اندازه مردم بامیان را نگران خواهد کرد. من این نگرانی را  در پُست چند لحظه پیش یک دوست بامیانی در فیسبوک خواندم.

         همین سه روز پیش طالبان امپراطوری طویل و عریض احمدولی کرزی را در جنوب خاتمه بخشید. مدتی قبل هم ریئس شورای ولایتی بامیان ، داوود داوود و سید خیلی را از پیش رو برداشتند. مسئولین امر اما هنوز دو پا را به یک موزه کرده و خواهان واگذاری امنیت به افغانها اند. دو تحلیل میتواند وجود داشته باشد:

          اول اینکه آنها تصور میکنند شمال و جنوب کشور دو نیمکره ی جدا از هم اند و خراب شدن اوضاع جنوب هرگز امنیت در شمال و مرکز را نمیتواند تحت الشعاع قرار دهد. اگر این تحلیل درست باشد پس ما شمال و مرکز را تافته ی جدا بافته فرض کرده ایم که رخدادهای یکی از آندو نمیتواند بردگری تاثیر گزار باشد، درحالیکه باوجود تفاوت مردم شمال و مرکز از نظر فرهنگی اما سرنوشت آنها همسان اند و خراب شدن اوضاع هریکی از آندو به ثبات و کل اوضاع دگری لطمه میزند و این تصور که آنها جدا از هم اند خیلی کوته بینانه و دور از واقع است.

         تحلیل دوم اینست که آنها میخواهند شمال و جنوب به سرنوشت مشابه دچار شوند، آنها شاید غزل سعدی را خوانده اند " بنی آدم اعضای یکدگر اند...." و تفسیر دگری از معنی واقعی آن کرده اند. آنها میخواهند شمال و مرکز همان سرنوشتی را داشته باشند که جنوب و شرق کشور به آن دچار اند. آگاهان به قضایای افغانستان بیشتربه این فرضیه تکیه میکنند. آنها باور دارند که سرنوشت شمال بخواهی نخواهی از جنوب و شرق متاثر میشود، چناچه بارها تجربه شده است. بادهای جنوب همیشه شمال و مرکز را تا سرحد نابودی به پیش برده است و بنابراین دست اندرکاران این امر بجای اینکه بفکر بهبود امنیت در جنوب و شرق کشور باشند، میکوشند اوضاع در شمال و مرکز را بدتر سازند تا از سنگینی خشونت ها در جنوب بکاهند. اگر فرضیهی آنها درست باشد، واگذاری مسئولیت به نیروهای داخلی پیش از موعد و خیلی دور از واقعیت های عینی جامعه خواهد بود و در واقع منجلاب از پیش ساخته است که کشور را بحرانهای غیرقابل پیش بینی رهنمون خواهد کرد.

         حتی اگر هردوی این تحلیل را نادیده بگیریم، بازهم اعتماد از دست رفتهی مردم به نیروهای داخلی را نمیتوان نادیده گرفت. مردم افغانستان نسبت به نیروهای داخلی اعتماد لازم را ندارند و نیاز برای بدست اوردن اعتماد مردم وقت کافی در نظر گرفته نشده است. امر مهم دگر مسئله ی باز سازی است. تاجاییکه تجارب نشان میدهد، بازسازی ولو کمرنگ در جاهای صورت میگیرد که حضور خارجی در آن چشمگیر است و با رفتن آنها بازسازی نیز کمرنگ خواهد شد. هر چند مردم بامیان رنگ بازسازی را کمتر دیده اند. حال با رفتن خارجیها و واگذاری مسئولیت این امر بازهم کمرنگتر خواهدشد.حال ببینیم هفته ها و ماهای آینده آبستن چه رخدادهای غیرقابل پیش بینی خواهد بود، خداکند حوادث طوری رقم بخورد که عکس این را ثابت کند.

۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

سناریوی بعدی چه خواهد بود؟

        حرف های لئون پانتا طنز تلخی را در ذهن ام تداعی میکند. او روز شنبه در کابل گفت : "توانستیم که شبکه القاعده را مختل و تکه تکه کنیم. ما توانستیم در بسیاری از زمینه ها افغانستان را به مردمش باز گردانیم؛ به جای آن که طالبان بر آن حکومت کنند." ولی واقعیت دگر اینست که طالبان روز بروز قدرتمند شده میروند. بدتر از آن حتی مثل یک بیماری ویروسی بخشهای از حکومت را هم درون خود هضم کرده اند. حال بیم آن میرود که "ارگ" نیز به این بیماری طالبانگرایی مصاب شده باشد. سیر رخدادها نیز موئید این نکته است که افغانستان به مردم اش بازگشته است و دگر از دخالت خارجیها حتی در نزاع های انتخاباتی هم خبری نیست، امری که در اکثر کشورها یک چیز عادی است. معمولا نهادهای غربی در انتخابات کشورهای جهان آخری نظر خود را ابراز میکنند ولی این بار به استثنای ملل متحد همه نهاد ها سکوت کرده اند و آنرا به خود افغانها سپرده اند.

        وقتی حرف های فرهاد عظیمی معاون منشی مجلس نمایندگان را در کنار سخنان پانتا بگزاریم،پازل تکمیل میشود. براستی افغانستان به مردم اش باز گشته است. بدون شک همین افغانستان واقعی است. حال  از مهمانی ده ساله بقول ریئس جمهور خبری نیست، همه نهادها به راحتی یکدیگر را رد میکنند. آقای کرزی ابتدا ناخشنودی اش را از نتایج انتخابات پارلمانی ابراز کرد و از کمسیون خواستار راه حل شد. کمسیون دست رد به سینه ی آقای کرزی زد. قدم بعدی تشکیل دادگاه ویژه بود، دادگاه فیصله اش را اعلام کرد، این همان رفع نگرانیهای ریئس جمهور بود. رد صلاحیت 62 نماینده. خوب، مجلس نمایندگان فیصله ی دادگاه ویژه را غیرقانونی خواند و اصل دادگاه را زیر سوال برد.سپس در یک  اقدام متقابل آنها اما، دادگاه ویژه و تمامی اعضای دادگاه عالی را از کار برکنار کرد. این به اینجا ختم نشد اقای کرزی این بار اما اقدام به تشکیل یک کمیسیون ویژه کرد که راه حلی برای این معضل بیابد، فیصله ی این کمسیون نیز مورد تایید نمایندگان مردم قرار نگرفت و نمایندگان آنرا رد کردند و نیز به ریئس جمهور توصیه کردند که از کمسیون سازی های بیمورد دست بردارد.

      از سوی دگر روز گذشته فضل احمد معنوی در یک گفتگوی تلویزیونی با طلوع باردگر بر مشروعیت نتایج اعلام شده کمیسیون انتخابات تاکید و نفس دادگاه ویژه را از اساس غیرقانونی و بی بنیاد خواند. او گفت که هرگونه کمسیون سازی و راه حل سومی میتواند به وسعت بحران بیفزاید.آقای معنوی گفت: اطراف  ریئس جمهور کسانی هستند که ذهن ریئس جمهور را منحرف میسازند.

      آنچه از شتاب این رخدادها میشود برداشت کرد این است که دامنه ی بحران روز بروز گسترده و گسترده تر میشود. ریئس جمهور همچنان خواهان عزل یکعده از نمایندگان مردم است(آنچنانکه قبلا در کنفرانس مطبوعاتی اش اشاره کرده بود) و مصصم است تا در غیاب این 62 نماینده عزل شده توسط دادگاه ویژه، اکثریت دلخواه را بدست بیاورد و بعد با اطمینان خاطر وزرای کابینه اش را به پارلمان معرفی کند. از طرف دگر نمایندگان نیز مشروعیت شانرا از نهاد کمیسیون انتخابات گرفته اند که متولی معرفی نمایندگان مردم اند و به این سادگیها از خانه ی ملت بیرون نخواهند آمد. چنانچه در اقدام متقابل تاحالا اعضای دادگاه عالی و دادگاه ویژه را سلب صلاحیت کرده اند.

        قدم بعدی مجلس نمایندگان چیست؟ آیا اقدام آنها صرف به همین عزل اعضای دادگاه عالی ختم خواهند شد یا اقدام بعدی آنها استیضاح ریئس جمهور است. چناچه برخی از وکلا قبلا خواهان استیضاح رییس جمهور به جرم خیانت ملی شده اند.اگر آقای کرزی را سلب صلاحیت کنند چه؟ از طرف دگر ریئس جمهور و دادگاه عالی که تاحالا اندکترین کرنش را نشانداده اند، چی خواهند کرد. اقدام بعدی آقای کرزی چی خواهد بود؟ آیا برای معرفی نمایندگان معرفی شده از سوی دادگاه ویژه به زور متوسل خواهد شد و یا از در معامله با نمایندگان دگر پیش خواهد آمد. روزهای آینده آبستن حوادث زیادی خواهد، حوادثیکه سمت وسوی کشور را به سمت دموکراسی و یا خلاف جهت آن مشخص خواهند کرد. باید دید و به انتظار نشست آینده را. بهرحال وقتی کار دست افغانها سپرده شد باید انتظار این حوادث را نیز داشت. آسیب شناسی دموکراسی درکشورهای جهان آخری دگر نیز این را ثابت کرده است.

۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

توافقنامهی استراتژیک افغانستان-ایالات متحدهی امریکا

پس از ماه ها انتظار سند استراتژیک پیشنهادی افغانستان- ایالات متحده راهی به مطبوعات گشود و کانون وبلاگ نویسان افغان نویسان نسخه ی از آنرا به نشر سپرد. این سند همانطور که (کانون وبلا گ نویسان افغانستان)  نوشته است، گنگ، چند تفسیری و مهبم است. گذشته از آن، از نقاط مثبت و منفی زیادی هم برخوردار است. لزوم دفاع از افغانستان درمقابل دشمنان اش و تعقیب تروریستان القاعده و طالبان از نقاط مثبت این توافق نامه است.

          اما مصئونیت نیروهای امریکایی از بازرسی ، تحویل خاطیان امریکایی به خود امریکایی ها، محاکمه ی نظامیان امریکایی براساس قوانین خودشان(درصورت ارتکاب جرم در افغانستان)، عدم پرداخت مالیه از سوی امریکاییها به دولت افغانستان،عدم چارچوب مشخص زمانی و یکتعداد ماده های دگر از نقاط ضعف توافقنامه است. به ویژه لزوم تحویل مرتکبین به جرایم به امریکایی ها و درمقابل جوابدهی حقوقی یاد آور قانون کاپیتولاسیون در ایران زمان رضاه شاه است.   درکشورهای دگر حضور نیروهای خارجی و شهروندان یک کشورخارجی بیشتر درچارچوب قوانین داخلی آن کشورها فعالیت میکنند و مرتکبین جرایم نیز بخود همان کشور تحویل داده شده و مطابق قوانین همان کشور محاکمه میشوند.

          به هرحال نشر مسوده هرچه باشد غنیمت است تا کارشناسان و آگاهان امور بتوانند آنرا حلاجی کنند و افکار عمومی آگاه شود. در آنصورت میتوان امیدوار بود تا بازخورد بهتر به کسانیکه برای تصویب آن دعوت میشوند داده شود،  وآنها قادر خواهند بود تا با چشم باز آنرا از ذره بین تصویب بگذارنند.

۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه

میشود از تایلندیها آموخت

یینلاگ شیناوات نخست وزیر آینده تایلند
تایلند یا همان سیام سابق درشرق دور و در همسایگی مالیزیا، میانمار و لائوس قرار دارد. کشوری است با جمعیت شصت و چند مییلیون نفری و مساحت کمی بیشتر از چهارصد هزار کیلومتر یعنی کوچک تر از افغانستان. از چند سال به اینسو و درپی سرنگونی دولت تاکسین شیناتواتا توسط نظامیان دستخوش ناآرامیها بود. پس از چندسال ناآرامی امروز مردم پای صندوقهای رای رفتند و همین چند لحظه پیش باخبر شدم که یینلاگ شیناوات برنده ی انتخابات شده و بیش از نیمی از کرسیهای پارلمان را بدست آورده است این یعنی نخست وزیر آینده ی این کشور توریستی خانم یینلاگ شیناوات خواهد بود.

این همه را نوشتم تا مقدمه ی باشد برای یک مقایسه بین ما و مردمان تایلند. سال 2009 به اتفاق بعضی دوستان تایلند رفته بودیم. سفر به یادماندنی ای بود.به جاهای دیدنی رفتیم و چندین موسسه ی بین المللی تحصیلی و فابریکه های صنعتی را نیز در حومه ی بانکوک بازدید کردیم.آنوقت بعضی ازهمسفران ام از قیافه و مشخصات ظاهری آنها خورده میگرفتند. با دیدن خبرهای راجع به انتخابات همان تجربه ها و خاطره ها در ذهنم زنده شد.

اکثریت افغانها از لحاظ صفات ظاهری کم ندارند ولی ایکاش میشد در همه ی جوانب اینطور میبودیم تفاوت ما و دگران:
1- ما به ظاهر خیلی اهمیت میدهیم ولی هیچوقت کنش و رفتارخود را با دگران مقایسه نمیکنیم.
2- درکتابهای دوران مکتب مینویسند ما تاریخ پنجهزارساله داریم و میراث دار تمدنهای بزرگ هستیم، اما حال از جهات مختلف دچار فقر هستیم و کمترین نشانه ی تمدن چندین هزارساله هم در ما دیده نمیشود.
3-نتیجه ی انتخابات در کشورهای بدون تمدن و... مانند تایلند در ختم روز اعلان میشود و جالب تر ازهمه نخست وزیر فعلی به شکست اش اذعان میکند ولی درکشور متمدن ما نتیجه ی انتخابات بعد از گذشت ماه ها اعلان میشود و بعد نتیجه به دادگاه میرود، ششماه بعد همان نتیجه ی قبلی هم منسوخ میشود.و جالب تراینکه هیچکس به شکست اعتراف نمیکند.اینطرفا هیچکس جرئت قبول شکست را ندارد.
4- مسئولین حکومتی در کشورهای دگر متبحر مدیریت بحرانها اند ولی درکشورما مدیر بحران آفرین بهترین است.
5- درکشورههای بی تمدن نگاه به حال و آینده دارند ولی نیم نگاه ما به گذشته است و افتخارات نیاکان ما، انگار فراموش کردیم باید درحال زیست.
6- معروف به ابرقدرت شکن شدیم ولی گاهی فکر نکردیم که بیشتر از شکستن ابرقدرت، کمر خودما شکسته شده است.
و میشود این شماره ها را تا بی نهایت امتداد داد. عجب ملتی هستیم ما! دیوار بسی بلند است و ما کوتاه تر از همیشه، میشود از آن رد شد؟