۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبه

مکثی بر گفته های آقای ربانی

اظهارات روزهای اخیر آقای ربانی جالب است، از نهیب زدن علمای افغانستان برعلیه "جوانان فیسبوکی" گرفته تا تازه ترین گفته هایش راجع به رسانه ها. آقای ربانی ریئس شورای عالی صلح در کنفرانس مشترک جامعه مدنی و دولت در پیوند با برنامه صلح و آشتی و بازگشت به زندگی مسالمت‌آمیز روز چهارشنبه گفت که مذاکرات صلح با طالبان، تشویش‌های زیادی برای اقشار مردم و جوانان به خصوص زنان و دختران به وجود آورده است که  عبارت از صلح به مثابه بازگشت طالبان و بسته شدن دروازه‌های کار و مکاتب برای زنان و دختران می‌باشد. وی ادامه ‌می‌دهد که نباید پیشاپیش قضاوت کرد و افزود که برخی از رسانه‌ها هستند که حقایق را وارونه جلوه می‌دهند.

آنچه مسلم است دیدگاه های طالبان سنگواره تر از آن است که با اظهارنظرهای سطحی و خوشبینانه آنرا تعدیل نماییم. "از کوزه همان تراود که در اوست." ما به پشتوانه ء کدام عمل طالبان بگوییم که آنها تغییر کرده اند باکدام ادعا:
کسانیکه در انتخابات اشتراک کرده بودند و انگشتان شان توسط طالبان بریده شد؟
یا سنگسار زنان بدون اثبات جرم؟
بستن مکاتب دخترانه؟
حمله به غیرنظامیان در اقصا نقاط کشور؟ نه واقعا کدام تغییر در دیدگاه هایشان؟ صدها مورد وجود دارد که طالبها به ملت افغانستان روشن کند. چه شواهدی وجود دارد که نشاندهد طالبان در رفتارشان تعدیل ایجاد کرده اند؟

 شاید بگوییم طالبان از دوربینهای فیلم برداری استفاده میکنند، درحالیکه تا دیروز استفاده از آن را مردود میشمردند. خوب آری ولی صحنه های حلال کردن انسانها را آنهم از پشت گردن. کشتن انسانها را به بیرحمانه ترین شکل. وقتی سخن از تغییر است باید شاخص های تغییر را نیز ذکر کنیم. مثلا باید ببینیم طالبان تا چه اندازه قانون اساسی ما را میپذیرند؟ به ارزشهای مردم سالاری تا چه اندازه پایبند اند؟ کدام مسئول طالبان تاحالا گفته است که برخورد آنها درمورد زنان اشتباه بوده است؟ به اقوام ساکن در افغانستان چگونه میبینند، برادارنه یا آمر مآبانه؟ آیا طالبان تاحالا از ارتکاب جرایم ضد بشری و قتل عامها اظهار پشیمانی کرده اند؟ از تخریب بودا چطور؟ امروز مصادف با روزتخریب بتهای بامیان بود؟ گزارش سال 2010 کمیسیون حقوق بشر و یوناما هم نشانی از تغییر رفتار طالبان ندارد. در گزارش سالانه این کمیسیون آمده است که طالبها مسئول 75% از کشتار مردم بیگناه افغانستان اند. هنوز کارمندان دولت، نهادهای غیردولتی و کارمندان موسسه های خارجی قربانیان دست اول طالبها اند. انفجارها و حملات انتحاری هم که تازه گیها عمدتا اهداف غیرنظامی بوده اند.

این موفقیتها آسان بدست نیامده است
زمانی میتوانیم بگوییم طالبان تغییر کرده است که طالبان از گذشته ی خود اظهار ندامت کند، از جنایاتی که مرتکب شده، از قتل عامها، از سیاست زمینهای سوخته، از بیوه ساختن هزاران زن، یتیم ساختن صدها کودک، از تخریب آثار فرهنگی کشور که ممثل گذشته ی باشکوه ما بود. و  از کسانیکه بشکل از اشکال مورد تعدی و جنایت شان قرار گرفته عذرخواهی کنند و ازملت افغانستان عذرخواهی کنند که بدون شک قربانی اصلی خشونت های طالبان بوده است. وقتی سخن از تغییر موضوع طالبان می آید، مردم افغانستان دوست دارند از خود طالبان بشنوند، درعمل  ببینند و اظهار ندامت طالبان توسط سخنگویان طالبان بشنوند نه از آقای ربانی، فاروق وردک و یا کسانی دگر. فکر نکنم مردم افغانستان آقای ربانی و وزیر صاحب معارف را سخنگویان طالبان بدانند، چه اینکه طالبان گاه و بیگاه دیدگاه هایشان را توسط سخنگویان شان بیان میکنند و نیازی هم نیست که حضرات عالی بجای طالبان بشینند و از موضع آنان حرف بزنند.

خوب است مسئولین افغانستان و آقای ربانی به خواستها و نیازهای مردم، زنان و جوانان توجه داشته باشند. قبل از اینگونه اظهار نظرها مطمئن باشند که واقعا حقایق همانگونه است که باور دارند، ورنه تجربه نشانداده است که با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشود و فقط اینگونه اظهارات باعث کندی روندی خواهد شد که مردم افغانستان انتخاب کرده اند و مطابق آن گام به جلو میگذارند. بدون تردید، جوانان نیز خواستها و نگرانیهای مشخصی دارند که باید شورای عالی صلح و دولت افغانستان به آن پاسخگو باشند. بربنیاد آمارهای منتشر شده جوانان 64 درصد نفوس افغانستان فعلی را تشکیل میدهند و هرگونه تصمیم بدون پیشنهاد و مشوره آنها عواقب زیانبار خواهد داشت. تشویش ها واقعا جدی است و شورا قبل از هراقدامی باید تشویش ها و نگرانیهای مردم را بررسی کند. "قضاوت پیشاپیش" هم گمراه کننده است، باید آنرا آینده نگری بنامیم. مدیریت امروزی تاکید میکند تا قبل از هرکاری، زوایای گونه گون موضوع مورد بررسی قرار داده شود و پیامدهای احتمالی آن مورد بررسی قرار گیرد. پس رسانه ها حق دارند نگرانیها و زوایای مجهول "صلح با طالبها" را مورد تجزیه، تحلیل و ارزیابی قرار دهند تا در فردای افغانستان با " رفتار وارونه " ای طالبان روبرو نشویم. مردم افغانستان درکل و جوانان درخصوص نمیخواهند تا یکبار دگر وحشت قرون وسطایی امارت طالبان را تجربه کنند. باید دقیق بود زیرا آزموده را آزمودن خطاست.

۱۳۸۹ اسفند ۱۶, دوشنبه

هشتم مارچ

از هشتم مارچ بعنوان روز بین المللی زن تجلیل میشود. این روز نیز مانند خیلی مناسبت های تاریخی دگر ریشه در مناسبات اجتماعی غربی ها دارد. انقلاب صنعتی در غرب باعث شد تا سیل از کارگران وارد کارخانه ها شوند و زنها نیز تعداد قابل ملاحظه ی این کارگران را تشکیل میدادند. این کارگران زن در ساعات طولانی  و با مزد بسیار ناچیز کار میکردند. درامریکایی نو ظهور وضع خیلی بدتر از جاه های دگر بود. این بود که درسال 1908میلادی  هسته های اولین جنبش اعتراضی زنان در نیورک شکل گرفت. حدود پانزده هزار زن کارگر درنیویورک دست به اعتراض زدند و علیه مزد کم و ساعتهای طولانی کار و همچنان اعطای حق رای برای زنان شوریدند.

اما کلارا زتگین آلمانی اولین زنی بود که مبتکر طرح نامگذاری یکروز برای زنان بود. او درسال 1910 و در کنفرانسیکه تحت عنوان "کنفرانس بین المللی زنان کارگر" در کوپنهاگن دنمارک تدویر یافته بود، روی نامگذاری یک روز مشخص بنام روز بین المللی زن تاکید کرد. هرچند تا سال 1913 از روز زن در کشورهای مختلف و در روزهای مختلف تجلیل میشد تا اینکه درهمین سال هشتم مارچ بعنوان روز بین المللی زنان برسمیت شناخته شده است و امسال صدمین سال تجلیل از روز بین المللی زنان است.علاوه بر روز بین المللی زن، ملتهای جهان بمناسبت های دگر نیز تحت عنوان والنتاین، روز مادر و... تجلیل میکنند. 

هشتم مارچ بهانه ای اس برای توجه بیشتر به زن، به حقوق اش و ارج گذاری به تلاشهای او است، حالا ممکن است در مقام مادر باشد، یا در مقام نقش آفرین اجتماعی و یا کدام نقش دگر در جامعه. این روز در کشورهای مختلف جهان گرامی داشته میشود و در آن پیشرفتهای زنان در عرصه های آموزش، صحت، کار و دگر مسایل مربوط به آنان به بررسی گرفته میشود. هشت مارچ فرصتی است تا مشخص شود زنان به کدام پیمانه در شکل دهی یک جامعه نقش دارند و چه حقوقی بایست داشته باشند که تا هنوزبه آن دسترسی ندارند.هشتم مارچ روز دادخواهی زنان است، آنانیکه از نظر کمی نصف پیکره ی یک جامعه را تشکیل میدهند ولی در طول تاریخ و در جوامع گوناگون بارها طعم تلخ تبعیض را چشیده اند و بارها تازیانه ی استبداد جنسیتی را برشانه های نحیف شان احساس کرده اند.

در افغانستان پس از طالبان نیز از این روز تجلیل میشود، اما آنجا همه چیز جنبه نمادین دارد تا واقعی و راهگشا. آنجا اما، از هشت مارچ در سالنهای مجلل و باحضور زنان قدرتمند و بیشتر اشرافی تجلیل میشود. زنان فقط  برای همان محفل اهمیت دارد  و درهمان لحظه. بعد از آن همه چیز به حالت اول بر میگردد و زنانیکه بار تبعیض را بدوش میکشند شاید حتی نفهمند که هشت مارچ چه صیغه ی هست و برای چی است. این درحالیست که فلسفه وجودی چنین روزی کمک به زنان و اولویت دادن به موضوع زنان است و باید در این روز خطوط اصلی کار در جهت محو تبعیض جنسیتی ترسیم شود. کمبودهای سالهای گذشته بررسی و جهت رفع آن اقدام شود. ما وزارت امور زنان را داریم ولی متاسفانه با گذشت تقریبا یک دهه از عمر آن کدام تغییر قابل توجه نتوانسته است در زندگی زنان ایجاد کند. 


زنان کابل اما، یک روز پیشتر از روزجهانی زن به تظاهرات پرداختند و خواهان حقوق سیاسی بیشتر گردیدند. یکی از آنان به خبرنگار بی بی سی گفت که آنها میخواهند زنان بعنوان ولسوال، معاون ولایت وغیره حضور داشته باشند. به باور من درکشورما زنان مشکلات عدیده ای دارند که بیش از معاون والی شدن و حضور در مناسب عالی دولتی برای شان مهم و حیاتی است. تجربه چندسال گذشته نشانداده است که باوجود حضور زنان حتی درسطح وزارت و ولایت نتوانسته است کمکی چندانی به بهبودی وضع زنان درکل نماید. مسایل زنان نیازمند کارهای مهمتری است که باید به آن توجه شود. بالا بردن سطح سواد زنان، حضور جمعیت های رضاکار زنان برای همکاری با زنان در مناطق دوردست و مسایل از این دست میتواند به زنان بیشتر کمک کند تا حضور یک زن بعنوان معاون والی...

بدون شک زنان افغانستان امروز با وجود پیشرفتهای نسبی در بخشی جهات، همچنان از تبعیض های ساختاری، روانی ، مذهبی و دگر اشکال تبعیض جنسیتی رنج میبرند. هنوز گوش و بینی زن افغان بریده میشود، هنوز زن افغان بدست گروه های غیر مسئول سنگسار میشوند. درمحیط کار با نگاه های سنگین همکاران اش روبرو میشود و گاهاً مورد آزارهای جنسی قرار میگیرد. درکوچه و خیابان نیز وضع بهتر از این نیست. زن افغان هنوز به بد داده میشود. هنوز در بسیاری نقاط افغانستان حق انتخاب شوهر را ندارند. درخیلی از نقاط جنوب کشور از آموزش محروم است و صدها مورد تبعیضی دگر که از حوصلهی این پُست خارج است.

تجلیل از مقام زن میتواند متفاوت تر باشد. ما باید تجلیل از زن را از سالن کنفرانس هوتلهای پنج ستاره و لوکس به خانه ببریم. میشود هرسال دراین خود را ارزیابی کنیم، جامعه ی خود را ارزیابی کنیم و کمبودها در بخش زنان را مورد نقد قرار بدهیم. سپس جهت رفع آن بکوشیم. ببینیم آیا واقعاً مادر، خواهر و یا زن ما به چه نیاز دارد که ما انجام نداده ایم. چکار کنیم تا وضع آنها بهبود پیدا کند. چه قوانینی نیاز است تا از تبعیض علیه زنان جلوگیری نماید. چگونه میشود یک محیط کار سالم برای زنان ایجاد کرد تا همکار مرد اش نتواند تبعیض علیه او روا دارد. چه کارهای نیاز است تا وضعیت تحصیل، صحت و حضور اجتماعی او را بیمه نماید. چه راهکارهای وجود دارد تا از بد دادن، ازدواجهای زیر سن و تجاوز به آنان جلوگیری کند. وقتی کاربرای محو تبعیض را شروع کردیم، هشتم مارچ را تجلیل کرده ایم. وقتی سال آینده خود را ارزیابی کنیم و متوجه شویم که چندین مانع را از راه برداشته ایم آنگاه میتوانیم بگوییم ما از هشتم مارچ تجلیل بعمل آورده ایم. درغیر آن این سلسله سیمنارها که عمرش به درازای یک روز میرسد، هیچ دردی از زنان را مداوا نخواهد کرد و با غروب آنروز، غروب خواهد کرد.

روز جهانی زن را به تمامی زنان جهان و افغانستان تبریک میگوییم با این آرزو که روزی زن افغان هم بتواند ازحقوق درخور شان اش برخوردار شود. روزیکه زن افغان مجبور به ازدواج اجباری نشود. روزیکه به شکل سمبولیک از مقامش تجلیل نشود. روزیکه به اراده ی خودش هشتم مارچ را تجلیل کند. روزیکه درنقطه-نقطه ی افغانستان مکاتب دخترانه باز باشد و ما شاهد حضور زنان درتمامی بخش های جامعه باشیم و....

کابلیها، خارجیها و طالبان را نکوهش کردند

در تظاهراتی که روز یکشنبه درکابل برگزار شد، شهروندان کابل حمله ی امریکاییها به غیرنظامیان کنر و نیز حملات طالبان  را محکوم کردند. مردم کابل بعنوان شهروندان پایتخت نشین، آگاه و مسئولیت پذیر حق دارند تا اعتراض مدنی شانرا به گوش جهانیان برسانند و بگویند که کشتار غیرنظامیان به هیچ وجه قابل تحمل نیست. این درحالیست که طالبان ساعت یازده امروز نیز دو هدف را در شهرجلال آباد مورد حمله قرار داد و تعدادی از هموطنان مارا شهید و زخمی نمودند.

مردم کابل آگاه تر و روشنفکر تر از مردم سایر شهرها و یا روستاهای افغانستان است. شهروندان کابلی بیشتر از دگر مردم کشور به رسانه ها دسترسی دارند. شهرآنها بزرگترین دانشگاه های افغانستان را درخود جای داده است. بیشترین تعداد باسوادان کشور در آنجا سکونت دارد و بیشتر از هرشهروند دگر این مملکت آتش جنگ و ویرانی را تجربه کرده اند و مهم تر از همه محدودیتها و دشواریهای دوره طالبان و دالان وحشت این گروهک را با پوست و گوشت لمس کرده و چشیده اند. باوجودیکه این تظاهرات خیلی دیر برگزارشد ولی با آنهم نمیشود از کنار آن بسادگی گذشت. مردم کابل نشاندادند که از علمای دینی پیشگام ترند، چه آنها کمتر به حملات طالبان اعتراض میکنند و فقط حملات خارجیها را محکوم میکنند. بهرحال مردم افغانستان باید بدانند که سکوت آنها در مقابل یکه تازیهای طالبان بمثابه ی تایید اعمال آنها پنداشته میشود و طالبان را جسورتر و خونخوارتر میکند. چه خوب بود این تظاهرات بلافاصله پس از حملات خونین طالبان در جلال آباد و قندز برگزار میشد. بربنیاد آمار سازمان نظارت برحقوق بشر، طالبان مسئول کشتار دوسوم از غیرنظامیان بوده درحالیکه نیروهای خارجی در رده دوم کشتار افغانها قرار گرفته است.

خوب است که طالبان و نیروهای خارجی هردو مورد بازخواست قرار گیرند. تا طالبان هم بدانند که مردم افغانستان بیش از این نمیتوانند اسیر دام وحشت آنان باشند.علمای دینی افغان نیز باید کشتار غیرنظامیان را مورد نکوهش قرار دهند، صرف نظر ازاینکه عامل آن کی بوده است. البته مردم ما بخاطر داشته باشند حضور خارجیها درافغانستان فعلا ضرورت هست ولی این نیروها باید عملیات شانرا طوری برنامه ریزی کنند که کمترین تلفات نظامی را در پی داشته باشد.

۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

جمع اوری امضا برای بازسازی صلصال و شهمامه

بامیان باستان سرمایه بشری است و مجسمه های بودا نماد جامعه ی متکثر و چند فرهنگی آن. به کمپاین بین المللی برای بازسازی مجسمه های بودا دربامیان بپیوندید. فقط کافی است به لینک زیر رفته و فرم را خانه پری کنید.
برای امضا و بازدید از سایت (اینجا) را کلیک کنید

۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

هیولائی بنام فیس بوک

از تویتر و فیسبوک بعنوان ابزار رستاخیز خاورمیانه نام میبرند. خیزش عظیمی که طی کمتر از یک ماه دو حکومت توتالیتر را به ورطهی سقوط کشاند وموج عظیمی از بیداری و مقاومت را در جهان عرب ایجاد کرد. پس لرزه های این خیزش کشورهای یمن، مراکش، بحرین، اردن و حتی عراق را نیزتکان داده و پیرترین حکمران افریقا معمرقذافی را نیز در لبه پرتگاه قرار داده است.ملک عبدالله پادشاه سالخورده ی عربستان در یک اقدام بی سابقه اقدام به خرید تارنمایی فیسبوک کرده است. آقای عبدالله پیشنهاد وسوسه انگیز 150 میلیون دالری را برای تصاحب تارنمایی فیس بوک نموده است. شاید ملک عبدالله میخواهد با تصاحب فیسبوک از تاثیرات آن در امان بماند.  

البته تاثیرات فیسبوک و تویتر تازگی ندارد، باراک اوباما شاید اولین رهبری باشد که تاثیرات معجزه آور شبکه های اجتماعی را دریافت. تبلیغات گسترده ی طرفداران اش در این شبکه ها باعث برتری او بر خانم کلینتون شد و درنهایت زمینه ی راهیابی او را به دفتر بیضوی کاخ سفید فراهم کرد. نیک کلک رهبر لیبرال دموکرات انگلیس سیاستمدار بعدی بود که بطور موثر از قدرت شبکه های اجتماعی و درکل از رسانه ها استفاده کرد و راه صدساله را یک شبه پیمود و به معاونت نخست وزیری انگلیس رسید. هوگو چاوز رهبر ونزوئلا نیز با آگاهی از قدرت شبکه های نوظهور استفاده کرد و درظرف نیم ساعت از ورودش به تویتر، بیشتر از سی هزار نفر به تویت اش پیوستند. امروزه اکثر اشخاص بانفوذ، ستارگان سینما و شخصیت های معتبر از شبکه های اجتماعی برای ارتباط با طرفداران شان استفاده میکنند.

در افغانستان نیز سیاستمداران جوان و جویای نام مانند احمد بهزاد، فوزیه کوفی ،هماسلطانی ویکتعداد دگر از شبکه های اجتماعی برای برقراری ارتباط با طرفداران شان استفاده میکنند. رهبران جوانیکه تا اینجا نشانداده اند، به سرعت جایگاه رهبران سنتی را تنگ و تنگ تر میکنند.این عوامل و نیز خانه تکانیها در خاورمیانه و شاخ افریقا، باعث میشود که رهبران سنتی افغانستان نیز نگرانی خود را بشکل واضح ابراز دارند. آقای ربانی در تازه ترین اظهارات اش درمورد نفوذ فیسبوک  درکابل خطاب به علما و ملاهای افغانستان گفت:"شکی نیست که اگر علما جای خود را بگذارند، مرجعیت و رهبریت خود را به دیگران بگذارند، گاهی اتفاق می افتد که به اصطلاح جوانان فیس بوک و اینترنت رهبری جامعه و تحولات را بدوش می گیرند." نام بردن از فیس بوک در جمع کسانی که شاید اولین بار این اصطلاحات را شنیده باشند، درنوع خود جالب است و نیز موئد این نکته است که جوانان فیسبوکی به اندازه ی کافی رهبران افغانستان را نیز تکانداده اند.

اما اینکه آیا آقای ربانی و همقطاران سنتی اش بتوانند جلوی نفوذ این شبکه ها را بگیرند، کمی دشوار بنظر میرسد. فقط درصورتی خواهند توانست جایگاه سنتی شانرا حفظ کنند که به حرف جوانان پاسخ منطقی داشته باشند. بجای مقابله با تلاشهای جوانان سعی درهماهنگی با آنها داشته باشند. فکر میکنم قطار فیسبوک هم مثل قطار آقای احمدی نژاد بدون بریک است و به راهش ادامه خوهد داد.بهترآن خواهد بود تا رهبران ستنی افغانستان بجای مقابله، نقاط ضعف خود را با استفاده از مشوره های جوانان پوشش دهند تا اینکه به مقابله بپردازند.