۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

خداحافظ 2010

آخرین روز است پُشت کامپیوترم می نشینم و کلکهایم را روی کیبورد میفشارم، آخرین روز سال و آخرین ناگفته های سال نه آخرین روز ناگفته ها. 2010 سال برایم سال پرفراز و فرود بود. سالی با تجربه های جدید و چالشهای جدید. درهمین سال به خانواده وبلاگ نویسان پیوستم. به ادامه ی تحصیل ام پرداختم. سال اول تحصیل ام را با موفقیت تمام کردم و سال آخر تحصیل ام را آغاز کردم.

خوشحالیها، تاثیرپذیریها، خوب و بد زندگی، تجربه های جدید و آزمون و خطاهای خودم را اینجا پُست کردم. مثل همیشه بی حوصله بودم. با عجله نوشتم. بدون ویرایش. نوشتم چون نخواستم ناگفته هایم تبدیل به عقده شود. نوشتم چون حس کردم نیاز دارم به نوشتن. احساس کردم بنویسم چون به نوشتن علاقه داشتم. نوشتم تا خودم را در آیینه ی این وبلاگ مشاهده کنم. لحظه هایم سپری میشدند باید آنرا نگه میداشتم و اینجا نگهداشتم شان.

چیزهای آموختم. از دانشگاه، از انترنت، محیط و دوستان جدید. آموزش آنلاین را تجربه کردم. با دوستان جدید آشنا شدم. دوستان گم شده ام را پیدا کردم.

با این همه مقدار وقتیکه هدر دادم قابل ملاحظه بود، پشیمانم ولی خودم را ملامت نمی کنم. معذرت نمیخواهم. شاید به آن نیاز داشتم. فیلم دیدم. فیسبوکیدم. آه چقدر وقت ام را صرف اینکارها کردم. سال جدید و استراتژی جدید. نیاز به تغییر هست. باید تغییر کرد. باید بیشتر ارزش وقتم را بدانم.باید کتاب بخوانم. باید بیشتر دنیایم را بشناسم. باید بیشتر کار کنم...باید...


۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

بُزکشی تمام عیار

این روزها حسابی سرم شلوغ است. تلفن ام هر روز چند دفعه زنگ میخورد اما تلفنهای دوستانم نیست، تلفنها از استاد رهنما، ریئس دیپارتمنت و ازاین قبیل آدمها است. لحظه ی پیش دیپارتمنت بودم با استاد رهنما و ریئس دیپارتمنت ملاقات کردم. هرکدام حرف خود شانرا میزدند.

قرار است حدود سیصد تا چهارصد دالر امریکایی مصارف تحقیق و لوازم التحریر برای ما داده شود. حال این  عالیجنابان همه به نحوی میخواهند سهمی در این پول داشته باشند. دلایل متفاوت است وهرکدام  یک دگرش را نقص میکنند. من هم میخواهم مصارف تحقیق ام را با این پول پوشش دهم. " بُز ده غم جان و قصاب ده غم گوشت" حکایت من را بخوبی بازگو میکند.

من مسابقه بُز کشی را از نزدیک ندیده ام ولی فیلم بُزکشی را دیده ام. حال تکاپوی ما برای تصاحب این پول، یادآور مسابقه بزکشی تمام عیار است. این روزها شدیداٌ نقش پهلوان بزکشی را بازی میکنیم، کدام یک برنده خواهیم بود، گذشت زمان قضاوت خواهد کرد.حرص هم عجب چیزی است...

۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

کریسمس و همزیستی پیروان ادیان در بنگلور

کیک 5 تنی که به پیشواز کریسمس دربنگلور ساخته شده است
هندیها مردمان عجیبی هستند. اولین بار زمانیکه وارد بنگلور شهری در جنوب هند شدم. خیلی چیزها برایم عجیب و غریب بود. از مردمان لنگ پوش تا ترانه های مذهبی " رادیو اندیگو" رادیوی انگلیسی زبان این شهر و حتی رویه نظامی استادان ام تا حدیکه به همکلاسیهایم میگفتم اینجا پایگاه نظامی هست یا یک مرکز علمی. هرقدر که از آن روزها فاصله میگیرم جاذبه های این شهر و مردمانش مرا بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد. از آب و هوا گرفته تا گوناگونی نژادها و تنوع مذاهب و احترام گذاشتن به مذاهب و آداب و رسوم همدگر.

آب و هوای بنگلور خیلی معتدل و ملایم است. به ندرت از 30 درجه سانتی گراد بالا میرود. زمستان اش هم سرد تر از 15 درجه نیست.شاید به همین علت است که به "Air condition of India" مشهور است.  شهر سبز-سبز است و اطراف ساختمانی که در آن زندگی میکنیم با درختان بلند و باریک جنگلی تا چندین کیلومتر پوشیده شده  است. 
و اما بابانوئل تیپیک اروپایی دربنگلور

از آب و هوا که بگذریم. انصافاٌ مردمان خیلی خوبی هم دراین شهر زندگی میکنند. یکی از افغانهای ما که حدود دو سال دراینجا زندگی کرده بود، میگفت: " تعجب میکنم به این مردم، اگر "دیوالی" جشن سال نو هندیها باشد، فکر میکنی همه ی این مردم پیروان هندوئیسم هستند ولی اگر مراسم مذهبی مانند عاشورا و یا عید فطر باشد فکر میکنی همه اهالی این شهر مسلمان اند و اگر در روز کریسمس از شهر دیدن کنی فکر میکنی نه این مردم همه مسیحی اند."

تفاهم و همزیستی عجیبی بین اهالی این شهر وجود دارد. حتی کلیسا، مسجد و معبد هندوها در فاصله ی چند متری همدگر قرار دارند و هرکس به جایی میرود که به آن معتقد است بدون اینکه به شخصی از مذهب دگر توهین و بی احترامی کرده باشد. عصر دیروز در مرکز شهر رفته بودم. همه جا پر بود از کلاه های کریسمس و چیزهای که مربوط به این مناسبت مسیحیها میشود. سرچند چوک بابانوئل را دیدم که با همان لباس سرخ و ریش سفیدش ایستاده بود و بر رهگذران "میری کریسمس" میگفت و اما چهره ی بابا نوئل هندی جنوبی نبود، ماسک سفید پوست برچهره داشت.
هندیهای مسیحی در نزدیک محله ی مسلمانها


جالب تر اینکه دولت هند همه ی مراسم مربوط به اعیاد و مناسبتهای ادیان گوناگون و بخصوص هندیها، مسلمانان و مسیحیها را تعطیل عمومی اعلام کرده است. از این نظر شاید دولت هند از معدود کشورهای باشد که درسطح جهان این کار را میکنند.اینجا به جواهر لعل نهرو آنقدر احترام میگذارند که به داکتر عبدالکلام مسلمان ریئس جمهور اسبق هند احترام دارند. شاید بی دلیل نیست که هند را یکی از قویترین و بزرگترین دموکراسیهای جهان میدانند. آری کشوریکه بنیانگذار مثل گاندی داشته باشد باید اینگونه باشد.

۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

وقتی افراط در جوامع حاکم میشود

سید قطب در زندان
جریان اخوان المسملین بعد از بازگشت سید قطب از امریکا بوجود آمد. سید قطب در امریکا تحصیل کرده بود و با مظاهر تمدن غربی سخت مخالف بود. او ازاینکه کشورش نیز مسیر غربی ها را در پیش گرفته بود نگران بود و برای این مبارزه اش را بقول خودش غرض جلوگیری از" فاسد شدن مصر و سایر کشورهای اسلامی آغاز کرد. بعدها در دوران جمال عبدالناصر قُطب زندانی و بعد اعدام گردید. ایمن الظواهری بعد از قتل قطب  جنبش بجا مانده از قطب را رهبری کرد و بعدها دامنه ی این جنبش اسلامی رادیکال از مصر به کشورهای مثل الجزایر، فلسطین، افغانستان و سایر کشورهای اسلامی هم کشیده شد. انقلاب اسلامی افغانستان نیز بیشتر مدیون اخوانی های برگشته از مصر اند که توسط محصلین برگشته ازمصر آغاز شد.

بنا به عقیده ی  کارشناسان آن چیزی که امروز به نام تروریسم یاد میشود، مولود تقاطع دو جریان افراط گرای " نیو محافظه کاران" امریکا مانند پُل ولفوویتز، رامسفلد، بوش و نظریه پردازی فیلسفوف برجسته ی امریکایی فرانسس فوکویاما و در طرف دگر سید قطب و همکارانِ "اخوان المسلمین" اش است.و نتیجه ی برخورد این دو قشر محافظه کار فجایع ایست که امروز در افغانستان و بخشهای مختلف دنیا جریان دارد.
ظواهری جوان در زندان مصر
******
هرچند از ظُهور اخوان المسلمین تا حال سالها گذشته است و جنبش بردران مسلمان در الجزایر و سودان نتوانست به قدرت برسند ولی در سرزمین مصر تاثیرات عمیقی گذاشته است. تازگیها فُقهای مصری تلفظ نکردن حرف قاف را بشکل درست ان در حین طلاق باعث باطل شدن طلاق ذکر کرده اند. مصریها حرف قاف را مثل "ء" تلفظ میکنند و این روحانیون مصری را به بررسی موشکافانه ی واداشته است.

وقتی افراط درجامعهی حکم میراند، به چه چیزها که توجه نمیشود. بقول مثل قدیمی "مو را از ماست میکشند." ایکاش در بخشهای دگر زندگی اینقدر موشکافانه پرداخته میشد. آنهم از وضعیت شـرمُ الّشیخ و این هم از فقهای مصری.

شرح این گزارش را دربی بی سی بخوانید.

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

پیامد حذف یارانه ها بر مهاجرین افغان


افغانستان،عراق،فلسطین و برخی کشورهای دگر اکثراٌ در صدر اخبار رسانه ها هستند. از انتحار و انفجار داخل که بگذریم هرازگاهی اخبار ناخوشایندی در مورد مهاجرین افغان درگوشه و کنار جهان به گوش میرسد. از وضعیت اسفبار پناهجویان در آتن و یا جزیره ای کریسمس در آسترالیا و یا همین نزدیکی در پاکستان و یا ایران.انگار ناف ما مردم با بدبختی بریده شده و هرجای دنیا پا بگذاریم آنجا برای ما به جهمنم تبدیل میشود.

این دختر افغان تا چند روز دگر باید33  برابرقیمت حال نان بخرد
وضعیت مهاجرین افغانستان مرا به یاد ضرب المثل دم دستی مادر بزرگ می اندازد"پای فقیر لنگ نیست و کنج دنیا تنگ نیست". هروقت پدر و مادرم از وضعیت نابسامان زندگی یاد میکردند، مادر بزرگ بلافاصله این جمله را یاد اوری میکرد و میگفت اگر وضعیت غیرقابل کنترل شود میرویم و میکوچیم-میرویم بجای که بجز خدا هیچکس نباشد . او داستان برادرش را قصه میکرد که در زمان ظاهرشاه بخاطر مالیه سرسام آور مرسوم به " روغن کته پاوی" و دگر اشکال مالیه های سنگین به خراسان ایران رفته و حال ساکن آنجاست. داستانهای زیادی از این قبیل مهاجرتها وجود دارد. دوسال پیش خانم داکتری را در کابل دیدم. او از قزاقستان بود و میگفت من "هزاره" ام. گفتم چطور؟ گفت: "فکر میکنم ما سالها قبل از افغانستان کوچیدیم"( شاید منظورش دوره عبدالرحمن بود.(

فکر میکنم حال دگر ضرب المثل مادربزرگ کارایی چندانی ندارد. امروز هم مردم افغانستان لنگ است و هم کنج دنیا تنگ . حکایت وضعیت مهاجرین در یونان، ایتالیا و...جاهای دگر دنیا تاسف آور است. تازگیها ایرانیها هم با وضع قانون جدید توزیع یارانه ها آخرین ضربه را بر مهاجر افغان وارد کردند. به گزارش افغان پیپر نرخ نان بعد از قانون جدید 33 برابر، نرخ فرآورده های نفتی 21 برابر و نرخ گاز، برق و آب نیز بطور سرسام آوری بالا خواهد رفت. با این حساب یک افغانی که بطوراوسط خیلی کمتر از بیست هزار افغانی و یا چهارصد هزار تومان  ماهانه  در آمد دارد، چگونه خواهد توانست چرخ زندگی را بچرخش در آورد. خوب اگر ایران را ترک کند کجا برود؟ افغانستان امروز در داخل با موج از بیکاری مواجه است. عدم ثبات سیاسی، نبود امنیت و صدها علل دگر باعث شده است تا برگشت آنها به افغانستان نیز با چالش جدی مواجه گردد.

از طرف دگر بی توجهی مقامات افغان نسبت به مهاجرین مزید برعلت شده است. آنها آنقدر مصروف مسایل شخصی و زد و بندهای سیاسی داخلی اند که فراموش کرده اند مهاجران افغان نیز بخش از جامعه ی افغانستان است و باید در مورد آنها تدابیری سنجید. ما برای مدیریت امور مهاجرین یک وزارت داریم ولی این وزرات تنها کاری که نمیکند همین است.

پیامد قانون جدید دولت ایران بازگشت انبوه مهاجران افغان به کشور است و بازگشت آنها موجی از بیکاری و نارضایتی را بوجود خواهد آورد.اگر به این وضعیت به شکل درست پرداخته نشود پیامد زیانبار اجتماعی و انسانی خواهد داشت. دولت باید از همین حالا برای فراهم آوری زندگی آبرومندانه برای شهروندان اش در خارج کشور برنامه ریزی کند ویا زمینه بازگشت آنانرا فراهم نماید و این امری است خیلی دُشوار اما نا ممکن بنظر نمی رسد.

۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

امریکاییها حرف اول را آخر زدند

جوبایدن معاون ریئس جمهور امریکا در مصاحبه با تلویزیون سی ان ان گفت که خروج امریکایی ها در تابستان سال جاری نمادین نخواهد بود و ما تحت هرشرایطی افغانستان را در سال 2014 ترک خواهیم کرد . پیش از آن باراک اوباما در سخنانی حین توضیح استراتژی جدید اش گفت که هدف امریکا از بین بردن تمامی تهدیدات امنیتی  و بوجود آوردن یک افغانستان امن نیست، زیرا درنهایت افغانها خودشان باید اینکار را بکنند و هدف ما دولت سازی هم نیست، زیرا افغانها خود مسئولیت ساختن دولت شانرا دارند. ما آمده بودیم تا القاعده را شکست بدهیم و جلوی تهدیدات آنانرا به امریکا و متحدان شان بگیریم.

جرج واکربوش ریئس جمهور پیشین امریکا دستور حمله به افغانستان را صادر کرد و در سفرهای متعدد اش به افغانستان بارها تاکید کرد که افغانها را تحت هیچ شرایطی تنها نمیگذارد و به افغانستان کمک میکند تا روی پا خودش بایستد و دموکراسی و حقوق بشر را در افغانستان نهادینه کند ولی ظاهراٌ اوباما این قصد را ندارد. در استراتژی جدید امریکایی ها نامی از دولت افغانستان برده نشده و پله ترازو بازهم طبق معمول طرف پاکستانیها سنگینی میکند. در استراتژی جدید از کمک به دولت پاکستان و رایزنی و همکاری با ریئس جمهور پاکستان در جهت از بین بردن تهدیدات علیه پاکستان یادآوری گردیده است. این اظهارات نشان میدهد که دیپلماسی افغانستان در مقابل لابیهای قوی پاکستانیها در کاخ سفید شکست خورده و جایگاه  و نقش دولت افغانستان در واشنگتن به شدت ضعیف شده است.

این اظهارات در حالی مطرح میشود که افغانستان هنوز با چریکهای طالبان در حال نبرد است و اردو و پولیس افغانستان توانایی های لازم برای دفاع در مقابل تهدیدات نظام را بدست نیاورده است و گمان این میرود که با خروج پیش از وقت نیروهای خارجی دولت افغانستان دچار مشکلات جدی شود. نه سال پس ازسقوط دولت طالبان، افغانستان امروز هنوز با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند، از مهاجرت ها گرفته تا بیکاری ، ناامنی، فقر شدید، فساد اداری و انبوه از مشکلات دگر همه و همه چالش های اند که دولت باید با آن مقابله کند.

موضع گیریهای جدید مقامات امریکایی و عدم ملاقات آقای اوباما با ریئس جمهوری در دیدار اخیرش از افغانستان  نشان میدهد که دولت افغانستان در مقایسه با پاکستان از تواناییهای لازم برای گفتگو با امریکایی ها در مورد استراتژی جدید ناتوان بوده و نتوانسته است نظر مساعد امریکایی ها را جلب کند. درعوض این پاکستان است که بهره ای حمایت از طالبان را بدست می آورد و فقط انتحار و انفجار و گشت و گذار تانکهای امریکایی در سرکهای افغانستان نصیب ما شده است.

حال بر دولتمردان افغانستان است تا از فانتزی  ابطال انتخابات و جنجالهای داخلی دگرفاصله بگیرد و برای افغانستان پس از خروج ناتو و امریکاییها برنامه ریزی کند. دوران ناز و نخره های کودکانه به سر آمده است و نشانه رفتن انگشت اتهام فساد به خارجیها دردی را دوا نخواهد کرد. چه اینکه پس از خروج آنها فسادی هم وجود نخواهد داشت زیرا آنها کمکهای خود را نیز محدود خواهد کرد. وقتی کمکهای خارجیها در میان نباشد چیزی دندان گیری وجود نخواهد داشت تا دکان فساد روی آن بنا گردد.


۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

طالب مسلح یا طالب معلم؟


" آنها به ما چراغ سبز نشاندادند نه چراغ سبز"!!!  آصف ننگ سخنگوی وزارت معارف در مصاحبه با تلویزیون طلوع این جمله را مورد طالبان گفت.نمیدانم منظور او از تکرار چراغ سبز چه بود. شاید دومی چراغ قرمز بوده باشد. بهرحال گفته های او درمورد طالبان جای تامل دارد.
( از طالبان که بخواهند تفنگ را به زمین گذاشته و بیایند معلمی کنند استقبال میکنیم.)

جای خوشحالی هست که میشنویم تعداد زیادی مکاتب در ولایت غزنی و سایر ولایات باز میشوند و شروع بکار میکنند. هربحرانی که امروز دامنگیر مردم ما است، درست ریشه در همین بیسوادی مردم ما دارد. اگر مردم ما باسواد و تعلیم یافته میبودند، مطمئناٌ ما این همه مشکل نمیداشتیم. بعضی از نبود کار به اردوی طالبان میپوندند، بعضیها هم از نداشتن اطلاعات کافی در مورد اسلام. اگر دقت میکنیم که گره هردو مشکل در باسواد شدن است. افغانستان امروز  با لشکری از بیکاران روبرو است. دلیل اش اینست که ما کارگر حرفه ای نداریم. آنها سواد ندارند ورنه امروز پاکستانیها، هندیها و بنگالیها در سرتاسر دنیا مشغول بکار اند. چون آنها درس خوانده اند و باسواد.

سربازگیری القاعده در مالیزیا درحد صفر است  و همینطور در دگر کشورهای اسلامی. ولی یمن، افغانستان، بخشی از پاکستان و بعضی از کشورهای آسیای میانه مکان خوبی برای عسکرگیری القاعده و طالبان تبدیل شده اند، زیرا این کشورها تعداد قابل توجهی از بیسوادان را در خود جای داده اند و نیز با فقر دست و پنجه نرم میکنند. خوب شاید بگویید فقر چه ارتباطی با باسواد شدن دارد؟ اتفاقاٌ ارتباط مستقیم دارد. به هر پیمانه ای کشوری نیروی باسواد داشته باشد به همان پیمانه سطح اقتصاد اش بالا است. نمونه خوب اش هم کوریای جنوبی و جاپان اند. آنها با تکیه بر نیروی دانش آموختگان  خود توانستند اقتصاد قوی داشته باشند.

مدارس تعلیمی طالبان
اما فکر میکنید اگر طالب معلم داشته باشیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر اندیشه ی آنها به نسل جوان ما انتقال داده شود، آینده ی انها چگونه خواهد بود؟ به نظر من اصلاٌ جالب نیست که ما یک طالب را به معلمی بگماریم. طالب شخصی است با برداشت افراطی از اسلام، طالب شخصی است که در آنطرف مرز شستشوی مغزی شده است. بنا براین چطور سخنگوی وزارت میگوید که اگر طالب سلاح اش را بزمین بگذارد، میتواند در مکاتب درس بدهد.

معلم پرورش دهنده ی نسل نو افغانستان است، آنها باید کسانی باشند که نسل جدید افغانستان را مطابق به شرایط امروزی و سالم بار بیاورند نه طالب و افراطی. ما تعلیم یافتگان مدارس دیو بندی و فداییان تعلیم یافته ء طالبان را تجربه کرده ایم. دگر بس است.طالبی که دیروز سلاح اش را به مردم افغانستان نشانه رفته مسلماٌ نمیتواند از سواد کافی برخوردار باشد واگر درس خوانده هم باشد همان اساساتی را تدریس خواهد کرد که او را تشویق به گرفتن سلاح کرده است و این به هیچوجه به صلاح نسل آینده ی کشور نیست. باید در این موارد خیلی حساسیت بخرچ داده شود، عبور از آب با پُل خشتی و یا کلوخی در دراز مدت به ضرر افغانستان خواهد بود.

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

محرم و عاشورا


 محرم برای شیعیان یادآورعاشورا است، یادآور فصل تعزیه داری و نوحه سرایی برای امام حسین است. امام حسین در اوایل خزان سال شصت و یک هجری با همراهان اش در شهر کربلا در عراق امروزی به شهادت رسید. شیعیان از این روزها در سرتاسر دنیا تجلیل میکنند.

تجلیل از محرم در اکثر کشورهای اسلامی صورت میگیرد و مردم در این ایام  به نوحه سرایی و سینه زنی میپردازند. آنطورکه عالمان دین میگویند، فلسفه ی تجلیل از محرم، توضیح و تشریح قیام امام حسین و زنده نگهداشتن آنچه است که  امام حسین به خاطر آن دست به قیام زد. آنان جاودانگی عاشورا و نهضت کربلا را به پیام آن مربوط میدانند.  به باور متخصصین حوزه ی دین،  ایستادگی در برابر ستم، امر به معروف و نهی ازمنکر تیترهای درشت قیام امام حسین میباشد.

اما این روزها محرم در برخی کشورها و از آن جمله در افغانستان بشکل دگری تجلیل میشود که در برخی موارد محتوای پیام آنرا تحت تاثیر قرار میدهد. در پاکستان این مراسم با قمه زنی( زدن زنجیرهای تیغ دار برپُشت و شانه ها)، عبور از آتش و... همراه است. تنشها بین شیعیان و سنیها دو فرقه مهم اسلامی به شدت بالا میرود و احتمال درگیریهای خونین متصور است.برخی از  سخنرانان بجای اینکه در صدد نزدیکی مذاهب و و حدت امت مسلمان باشند، بیشتر از روی احساسات کار میگیرند و به تنشها دامن میزنند.

در افغانستان نیز چند سالی است که این مراسم در شهرهای بزرگ با شکوهِ خاصی برگزار میشود. همزمان با دهه ی عاشورا، مردم تکه های سیاه را به نشانه ی عزاداری بر در و دیوار شان نصب میکنند. در مساجد و حسینیه ها این مراسم با برگزاری مجالس خیرات، سخنرانی، نوحه سرایی و سینه زنیها  همراه است. دولت نیز پروگرامهای ویژه ای را برای برگزاری اینگونه مراسم برگزار میکند و مقامات دولتی، رهبران و شخصیتهای ملی در این مراسم اشتراک نموده و مردم را به اتحاد و یکدلی دعوت میکنند که جای بسی افتخار است. اهدای خون توسط غزاداران به نیازمندان بخش بسیار خوب و ابتکاری این مراسم است که میتواند جان ده ها انسان نیازمند را از هلاکت نجات دهد.

اما برنامه های دگر هم در طول این مراسم برگزار میشود که گاهاٌ باعث آزار مردم، تحریک احساسات و.... میشود که خود جای نگرانی دارد. بطور مثال " قمه زنی" که در تاریخ افغانستان سابقه نداشته در این چند سال اخیر در مراسم های سینه و زنجیر زنی رایج شده است. باوجود تحریم قمه زنی از سوی علمای دین، هنوز عده ای جوانان هستند که به این امر مبادرت میورزند.

راه اندازی دسته های عزاداری و به راه افتادن کاروانهای موتر از یکطرف شهر به طرف دگر آن باعث ازدحام ترافیک، نارضایتی مردم شده و نیز فرصت را در اختیار کسانی قرار میدهد که در صدد ایجاد شکاف بین پیروان شیعه و سنی اند. چه بسا سنی های افغانستان همیشه در اینگونه مراسم اهل تساهل و تسامح بوده و همیشه در اینگونه مراسم  دوش به دوش شیعیان عزاداری نموده اند. به باور من سُنی های افغانستان بهترین نوع همزیستی مسالمت امیز با شیعیان را به نمایش گذاشته اند و از این نظر شاید در دنیا نمونه باشند. البته باید حساب طالبان و بعضی افراطی های دگر را از سُنیها تفکیک کرد.

صحنه ای  از قمه زنی در لاهور پاکستان
دوستی از کابل با من صحبت میکرد گفت: سال گذشته یک عده در سرتاسر کابل میخواستند دروازه بزنند و حتی در کوچه ای مربوط به سفارت بریتانیا میخواستند دروازه نصب کنند. کارکنان سفارت مانع این کاربود ولی آنها اصرار میکردند که باید آنجا دروازه نصب شود. حالا حرکت های این چنینی به هیچ وجه به صلاح مردم افغانستان نیست و کمکی هم به عاشورا و فلسفه ی آن نخواهد کرد. به علاوه این میتواند عناصر تفرقه افگن را که درکمین نشسته اند، فعال کند و این همگرایی که بین شیعه و سنی در افغانستان وجود دارد، بهم بزنند.

کافیست تاریخ  زد و خوردهای فرقه ای در پاکستان را مرور کنیم و عوامل برهم زننده ای وحدت مسلمانان را بشماریم. در اوایل مردم پاکستان هیچ مشکل باهم نداشتند و شیعه-سنی در کنارهم برادروار زندگی میکردند. اما حلقات معینی با پشتیبانی کشورهای خاص و با تحریک احساسات مردم دربرابر برگزاری مراسم مذهبی- شیعه و سنی را بجان هم انداخت که تا امروز ادامه دارد و هر روز به ابعاد فاجعه افزوده میشود.

پس برآگاهان است که اجازه ندهند مراسم مذهبی باعث تحریک دگران شده و آب را به آسیاب دشمن بریزد. مردم افغانستان باید به این نتیجه برسند که مذهب نمیتواند مانع همزیستی همزاد شیعه- سنی باشد که همریشه است  و هدف یگسان را تعقیب میکنند. در کشورهای پیشرفته اینگونه مشکلات تا حدود زیادی حل شده است و مردم فقط به انسان و ارزشهای انسان محور اعتقاد دارند ولی در کشورهای فقیر مانند افغانستان اینگونه مراسم پاشنه آشیل شان شمرده میشود و زمینه ی خوبی را برای دست درازی بیگانگان و تفرقه افگنان فراهم میسازد.


۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

ویکی لیکس و افشاگریهای تازه

نافرمانیهای ویکی لیکس ادامه دارد. جولیان آسانگ بنیانگذار ویکی لیکس در اظهارات تازه ای گفته است که بزودی اطلاعات مهم و طبقه بندی شده ای  را در مورد اجسام غریبه و مرموزِ" بشقاب پرنده " به نشرخواهد سپرد. او پس از نشر 250000 سند طبقه بندی شده در ویبسایت اش گفت که او و همکاران اش تهدید بمرگ شده اند و اضافه کرد ما تدابیر لازم را برای رویاروی مناسب با یک ابرقدرت را اتخاذ کرده ایم.

آقای آسانگ که این سخنان را در گفتگوی آنلاین با گاردین میکرد اظهارداشت که او بقیه اسناد طبقه بندی شده را در 10000 فایل کاپی کرده و اگر اتفاقی برای آنها بیافتد، بلافاصله تمام این اسناد بصورت خودکار نشرخواهد شد. این سخنان به نحوی به ایالات متحده هشدار میدهد تا ازهرگونه تهدید جانی بر علیه وی برحذر باشند.

اما درتازه ترین اسناد نشر شده پای عمر داوود زی ریئس دفتر ریئس جمهوری کشورمان، جنرال داوود داوود و معصوم استانکزی نیز کشیده شده است. بر پایه ی این اسناد، عمر داوود زی رهاشدن چند پولیس مرزی متهم به قاچاق از سوی ریئس جمهور را شرم اور میخواند و جنرال داوود نیز گفته است که شماری از اعضای خانواده ی کرزی در بدل رهایی قاچاقبران از آنها پول دریافت میکنند. به این ترتیب پس از مورد اتهام قرار دادن برادران ریئس جمهور، آقای کرزی نیز به حمایت از قاچاقبران مواد مخدر متهم میشود.

هرچند سخنگویان ریئس جمهور گفته اند که انتشاراین اسناد بر روابط افغانستان- امریکا تاثیری نخواهد داشت ولی از قرار معلوم اوضاع خیلی هم روبراه نیست. باراک اوباما بدون دیدار با آقای کرزی به امریکا برگشت هرچند دلیل ملاقات نکردن دو رهبر را خرابی هوا اعلان کردند ولی بعید به نظرمیرسد قضیه به این سادگی باشد. روابط آقای کرزی همیشه با همتای امریکایی اش تنش آلود بوده و حال ببینیم پس از انتشار اسناد محرمانه امریکا چه تغییری در روابط دوکشور بوجود خواهد آمد. به نظر میرسد پس از افشای نظر ایکن بیری و مقامات افغان در ویکی لیکس اوضاع حسابی قمر در عقرب است.

۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

در غزنی فقط قانون برنده شد

          پس از ده ها روز انتظار کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان، نتایج انتخابات پارلمانی ولایت غزنی را اعلان کرد تا آخرین گروپ از نمایندگان منتخب مردم جواز حضور در مجلس را بدست آورند. با اعلان نتایج غزنی پرونده ی انتخابات دومین دوره ای شورای ملی افغانستان نیز بسته گردید. پیش از این زمزمه های زیادی وجود داشت که گویا نتیجه ی انتخابات غزنی دستخوش تغییراتی خواهد شد زیرا به عقیده ی برخیها ترکیب قومی درآن رعایت نشده بود حتی شخص اول مملکت نیز ناراحتی خود را ازاین رخداد پنهان نکرد.شاید ریئس جمهور کرزی فراموش کرده بود دراولین نطق ریاست جمهوری اش گفته بود خواهان افغانستان ایست که یک نفر از یکاولنک بتواند ریئس جمهور افغانستان باشد. با تمام اینها کمسیون انتخابات اما، نتایج را بدون تغییر نتایج ابتدایی اعلان کرد.
       
انتخابات امسال نظر به سالهای گذشته از آغاز با جنجالهای زیادی روبرو بود. قبل از برگزاری انتخابات کمسیون تصمیم گرفت تعدادی از سایتهای مناطق امن غزنی را مسدود نماید تا تعادل ترکیب شرکت کنندگان در انتخابات را تعیین کند. برای این منظور حدود سی هزار رای دهنده از ولسوالی مالستان و شصت هزار شرکت کننده ای دگر از ولسوالی جاغوری از حق رایدهی محروم گردید. در بعضی مناطق مانند ولسوالی قره باغ در روز انتخابات صندوق های رایدهی نرفت و مردم این ولسوالی هم نتوانستند به نامزد مورد نظر شان رای دهند. باتمام اینها در روز برگزاری انتخابات مشارکت مردم در مناطق امن گسترده بود و در مناطق ناامن ولایت غزنی تعدادی اندکی توانستند رای بدهند.

         قطع نظر از اینکه کیها توانسته اند پیروز میدان باشند، به نظرمن برنده ای اصلی این انتخابات دموکراسی نوپای کشور و کمسیون مستقل انتخابات بود.آنها توانستند بیطرفانه نسبت به قضیه بنگرند و آنچه در قانون پیش بینی شده بود، به اجرا در اورند. در کشورهای مانند افغانستان دخالت مقامات حکومتی قابل پیش بینی است و در چنین مواردی معمولاً قانون فدای منافع افراد قرار میگیرد. اگر قانون منافع عده ای را در خطر بیاندازد بلافاصله به بهانه های گوناگون مانند تحکیم وحدت ملی به آسانی زیرپا میشود. اما کمیسیون انتخابات توانست بر این فشارها مقاومت کند و آنچه برآیند انتخابات بود به مردم افغانستان اعلان نمود. بدون شک این میتواند به دموکراسی و قانون گرایی کمک کند.انتخابات ها می آیند و میروند و فقط اعتماد مردم میتواند مانا باشد. ازاین نظر کمسیون توانست این اعتماد را به مردم برگرداند و نشاندهد تا در یک انتخابات رای مردم معیار است نه ملاحظات و زد وبندهای سیاسی. خداکند روزی ماشاهد افغانستانی باشیم تا قانون درهمه جا حرف اول را بزند نه تبار، قوم و چیزهای ازاین قبیل.

        دولت و نهادهای مربوط نیز باید به پختگی لازم برسند تا به تصمیم مردم احترام گذارند و حافظ قانون باشند. نتیجه ای این انتخابات هرچه باشد مقطعی است و بعد از چهار سال انتخابات دگری برگزار خواهد شد. ممکن است در آن زمان نمایندگان غزنی از ولسوالیهای باشد که در این دوره نتوانستند نماینده بفرستند، خوب اگر امسال در نتیجه ی انتخابات دست درازی صورت میگرفت، خوب در دوربعدی طرف دگر قضیه باید ادعای تغییر در ترکیب نمایندگان میکرد و این جنجال ادامه می یافت و در نتیجه چیزی بنام انتخابات معنی نداشت.
    
     نمایندگان فعلی غزنی نیز باید هوشیاری و آگاهی لازم را داشته باشند تا آله ی دست این و آن قرار نگیرند و منافع علیای کشور را فدای منافع زودگذر نکنند.آنها باید ممثل اراده ی مردم غزنی باشند.آنها باید نماینده ی تمام مردم غزنی و افغانستان باشند. آنها باید ثابت کنند که میتوانند از تمام مردم نمایندگی کنند و رنگ، قوم و... مانع خدمت آنها به مردم نشود. آنها از فرصت بدست آمده باید استفاده ی بهینه را بکنند و ثابت کنند که وحدت ملی تنها با حضور فیزیکی قابل لمس نیست بلکه با عمل میشود به وحدت ملی رسید.ما باید دموکراسی و حاکمیت قانون را تمرین کنیم و دراین راه قوم و تبار و قبیله نباید مانع ایجاد کند. اگر مردم امریکا باراک اوباما را ریئس جمهور انتخاب کرد فقط بخاطر همین نهادینه شدن قانون بود. مردم افغانستان باید دیر یا زود به این واقعیت برسند که حامی قانون باشند و برای رسیدن به قانون هیچ چیزی مانع ایجاد نکند. دراین مقطع لازم است سیاستمداران بجای اینکه آتش تفرقه اندازی را بیافروزند باید حامی آنچه باشند که اکثریت مردم آنرا فیصله کرده اند. آنها باید درایت این را داشته باشند تا مردم افغانستان را در چنین روزهای نزدیک کنند نه اینکه شکاف ها را وسعت دهند. باید از سرحدات قوم و قبیله فراتر رفت و به شایسته ترین فکر کرد.اعتماد نه مبنای قومی بلکه مبنای شایستگی داشته باشد.